یادداشت Navid Kalahroudi
1401/3/13
علی مظفری در این کتاب موزه ایران باستان را به عنوان یک مورد تحقیقاتی انتخاب کرده و تلاش میکند روایتی از لایه های مختلف هویتی ایرانیان ( پیشا اسلامی و شیعی) به دست دهد. اساس استدلال مظفری با بررسی تاریخچه تاسیس و تحولات موزه ملی ایران این است که هر گاه حکومتها در ایران تلاش کرده اند یکی از این دو وجه هویتی را برجسته و ایدئولوژیک کنند شکست خورده اند. او با بهره گیری از دیدگاههای نظریه پردازان مختلفی از جمله پل ریکور، وطن را به مثابه یک "مکان" در نظر میگیرد که در آن هویت جمعی افراد از طریق تجسم و تخیل برساخته میشوند. نویسنده وطن را یک برساخته در دل سنت میداند که لزوما مفهومی فیزیکی هم نیست و به عنوان یک مفهوم از حدود فیزیکی خود فراتر میرود. مظفری هویت جمعی را امری سیال میداند که در طول زمان یک روایت را به اشتراک میگذارد. در حقیقت وطن در اینجا یک نظام ارتباطی است که معانی مشترک، دست ساختهها، نمادها، عرف و باورها و... را در درون خود جای داده است. در این برداشت مکان و هویت رابطهای دو سویه دارند. مکان ها واجد وابستگی هایی تاریخی اند، چند لایه اند و گفتمانهای هویتی و سیاسی روی مکانهای از پیش موجود فرافکنده میشوند و در نتیجه از مکان سابق انگاره ای جدید خلق میکنند که برای کنشی سیاسی استفاده میشود. بر این مبنا هویتی جمعی شکل میگیرد که به تعبیر ریکور همیشه جنبهای روایی دارد در این تفسیر همه عاملان تاریخی هویت دارند و این هویتشان از دل روایتها شکل میگیرد. این نوع روایتها که مظفری آنها را " روایت هویتی" مینامد از طریق کنشهای سیاسی و اجتماعی تولید میشوند که چارچوبی میسازند که کنشهای بعدی در آن خلق میشوند و ما را با الگوهای روایتی گسترده تری مواجه میسازند که گروههای اجتماعی را بهم پیوند میدهند. #علی_مظفری #پل_ریکور #هویت_ملی #ایران
2
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.