یادداشت فاطمه کریمی

        
دخترم می‌گفت
مامان چرا وقتی با خواندنش گریه‌ات میگیره، میخونیش؟
نه تنها اشک می‌ریختم 
ضربان قلبم بالا می‌رفت و با خودم میگفتم کاش اتفاق نیافتد ولی دشمن به هیچ چیز رحم نداشت
فرنگیس هایِ قهرمانِ وطنم!
چه صحنه‌ها دیدید
چه غم‌هایی تجربه کردید
چقدر ایمان، معرفت، انسانیت داشتید
و چند بار از نو ساختید؟ هم خانه روستا را و هم خانه شکسته دل را.

به دخترم میگویم
همچون قطره‌ای از اقیانوس روح بلند فرنگیس‌ها
میخواهم این صحنه‌ها تا آخر عمر از فکر و دل و ذهنم نرود.
      
27

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.