یادداشت ریحانه شهبازی

ریحانه شهبازی

ریحانه شهبازی

20 ساعت پیش

        «حافظه، تا آن‌جا که می‌دانم، خیلی قابلِ اعتماد نیست؛ خیلی اوقات از شرایطی که در آن به یادآوری می‌نشینیم رنگ می‌گیرد و بی‌شک این قضیه در موردِ خاطراتی هم که من این‌جا جمع کرده‌ام، صدق می‌کند. برای نمونه، به نظرم جالب آمد به خودم بقبولانم آن‌چه آن‌روز بعدازظهر بر من گذشت، نوعی الهام بوده است، که مثلاً آن تصویرِ ناخوشایند که آن‌روز در ذهنم جاخوش کرده بود، به کُل با رویاهای روزانه‌ی متعددی که در طولِ ساعاتِ خلوتِ تنهایی از ذهنِ هر کسی می‌گذرد، متفاوت است.»

فکر می‌کنم این کلیدی‌ترین قسمت کتاب برای شروع به چالش کشیدنِ کل روایت داستان بود. نمی‌خوام در مورد جزئیات این چالش‌ها بگم، چون تو بقیه‌ی ریویوها مفصل گفته شده. چیزی که من می‌خوام بگم اینه که، شخصاً ترجیح می‌دم داستان رو چیزی بین قصه‌گویی صرف و نمادین و رمزآلود بودن ببینم. برای من هم به تصویر کشیدنِ سبک زندگی ژاپنی‌ها از خلال توصیف جزئیاتی مثل نحوه‌ی چای و رشته‌خوردن جذاب بود و هم تردید راجع به راوی. جدا از همه‌ی اینا، شرایط خاص خرید این کتاب از نمایشگاه کتاب ۹۶ و خوندن‌ش برای اولین جلسه‌ای از کلاس زنگ تماشا که توش حضور داشتم، خاص بودن و جذابیت «منظر پریده‌رنگ تپَه‌ها» رو برام دو چندان می‌کنه. :‌)
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.