یادداشت محمد رحمانی گورجی

        کتاب مسأله مدرسه نوشته‌ی نعمت‌الله فاضلی، یکی از آثار پرخواننده در سال‌های اخیر درباره آموزش و پرورش ایران است. نویسنده با رویکرد جامعه‌شناختی و انسان‌شناختی، مدرسه را به‌مثابه یک «مسأله» مورد تحلیل قرار می‌دهد؛ نهادی که به‌زعم او در ایران معاصر نتوانسته کارکردهای مورد انتظار مدرن، همچون تربیت شهروند، پرورش تفکر انتقادی و سازگاری با تحولات اجتماعی را به‌درستی انجام دهد.
با این حال، این اثر – با وجود ارزش‌های تحلیلی‌اش – به شدت تحت تأثیر نگاه مدرن‌گرایانه است و همین امر باعث بروز کاستی‌ها و یک‌سویه‌نگری‌های جدی شده است. نقدی که در ادامه می‌آید، دقیقاً ناظر به همین رویکرد مدرن‌گرایانه است.
۱. مدرسه به‌مثابه نسخه ناقص مدرنیته
فاضلی مدرسه را عمدتاً یک برساخته‌ی مدرن معرفی می‌کند؛ نهادی وابسته به دولت–ملت، شهروندی مدنی و بوروکراسی آموزشی. در نتیجه، تاریخ مدرسه در ایران صرفاً به‌عنوان تلاشی برای «کامل‌کردن پروژه مدرن» روایت می‌شود. این رویکرد مانع آن است که بتوان به مدرسه به‌مثابه نهادی بومی، تمدنی و ریشه‌دار در سنت‌های ایرانی–اسلامی اندیشید.
۲. انسان‌شناسی تک‌ساحتی
انسان مطلوب در مسأله مدرسه، همان سوژه خودبنیاد و خوداتکای مدرن است؛ انسانی که باید آزاد، انتقادی و مستقل باشد. گرچه این تصویر در سنت غربی معنا دارد، اما در بافت ایرانی–اسلامی مفاهیم دیگری چون «عبد»، «تزکیه» و «حکمت» نیز محور تربیت‌اند. غلبه انسان‌شناسی مدرن در کتاب باعث شده که ساحت‌های معنوی و تمدنی تربیت نادیده گرفته شود.
۳. غیبت رویکرد تمدنی
کتاب، مدرسه را اساساً ابزاری برای بازتولید نظم سیاسی و اجتماعی مدرن می‌داند. اما در تاریخ ایران، مدرسه و نهادهای آموزشی همواره پیوندی عمیق با افق تمدنی و معرفتی داشته‌اند: از مکتب‌خانه‌ها و مدارس سنتی گرفته تا حوزه‌های علمیه. حذف این لایه تمدنی از تحلیل، تصویری ناقص و تقلیل‌یافته از مدرسه ارائه می‌دهد.
۴. نقدی درون مدرنیته
فاضلی در نهایت مدرسه را نقد می‌کند، اما نقد او بیشتر به «چرا مدرن نشده‌ایم؟» بازمی‌گردد تا پرسش از «آیا مدرنیته خود مسأله‌ساز است؟». در نتیجه، افق نقد او درون مدرنیته باقی می‌ماند و راهی به بدیل‌های غیرمدرن نمی‌گشاید. این همان جایی است که نقد کتاب باید آغاز شود: بازاندیشی در بنیان‌های خودِ مدرسه مدرن، نه صرفاً شکایت از ناکامی در تحقق آن.
جمع‌بندی اینکه مسأله مدرسه بی‌تردید اثری ارزشمند است، چون جرأت می‌کند مدرسه را بدیهی نگیرد و آن را به پرسش بکشد. اما سیطره نگاه مدرن‌گرایانه بر کتاب، باعث شده که مدرسه تنها در افق پروژه مدرنیته دیده شود و افق‌های تمدنی و بومی ما در حاشیه قرار گیرد.
نقد این نگاه نشان می‌دهد که اگر بخواهیم واقعاً از «مسأله مدرسه» عبور کنیم، باید به امکان‌های تربیت غیرمدرن بیندیشیم؛ مدرسه‌ای که ریشه در حکمت، دین و فرهنگ ایرانی–اسلامی دارد، نه صرفاً در بوروکراسی و شهروندی مدرن.
      
46

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.