یادداشت الناز عطائی
1403/11/13
#یک_وجب_خاک #مان_کتاب ۱۴۰۳/۰۹/۱۸ [توضیح اینکه چرا بومیان علاقهای به گردشگران ندارند سخت نیست. چون بومیِ هرجایی یک گردشگر بالقوه است، و هر گردشگری بومیِ جایی.] _ ص ۲۹ "یک وجب خاک" یه تور آنتیگواگردیِ واقعیه. یه جستار طولانی از زبان نویسندهی آنتیگوایی، #جامائیکا_کین_کید با ترجمهی #نیما_م_اشرفی یه کتاب جیبیِ حدودا ۹۰ صفحهای که وقتی شروعش کردم تا تمومش کنم، یه ترافیک ۲ ساعتهی تجریش تا انقلاب طول کشید فقط. داستان در مورد مردم و حکومتهاست، در مورد مردمی که زندگیشون تحت تاثیر تصمیمهای این حکومتهاست. مردم یه جزیرهی کوچیکی که مثل خیلی از جاهای دیگهی دنیا با خراب شدن (کردن) محیط زیست، استعمار و استبداد حاکمیت و ... زندگیشون از بین میره(رفته!) اما در همین حین، همین مردم شاهد اومدن و رفتن آدمهای دیگهای توی محل زندگیشونن، که روزها و سالها شاید! پول جمع میکنن و پسانداز میکنن تا بتونن تعطیلاتشون رو توی این جزیرهی خوشگل و قشنگِ از دست رفته، بگذرونن... جزیرهای که نه حتی یه بیمارستان درست و حسابی داره، نه یه کتابخونهی سالم... "یک وجب خاک" از نظر من، خوانندهی ایرانیش رو به یاد خیلی از جاهای همین خاک میندازه. جاهایی که از حداقل امکانات هم برخوردار نیست اما نقطهی دوستداشتنیایه برای آدمهایی که میخوان از زندگی روزمرهی خودشون دور شن، از کار، از آب و هوای تکراری محل زندگیشون، یا حتی آدمهای تکراری شهرشون! بعد از خوندن این روایت، از رویای گردشگریای که توی ذهنم داشتم، دور شدم. چیزهایی به فکرم اومد که اگر روزی تصمیم به گشتن این دنیا گرفتم، هدف اولم ساختن و ترمیمِ یک چیز در اون مکان جدید باشه! نه صرفا دیدن و گذشتن ازش... [همانلحظه که لباس گردشگران را بر تن میکنی، چیزی که همیشه دربارهی خودت گمان میکردی درست از کار درمیآید: گردشگر انسانیست کریه. تو همیشه کریه نیستی؛ در حالت عادی کریه نیستی؛ هر روز کریه نیستی.] _ ص ۲۵
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.