یادداشت امیرمهدی دماوندی
1403/10/10
خب...⚔️ بالاخره با پایان کتاب شوالیه هفت اقلیم،#مارتین هم خوندم و ارادت خاصی نسبت به این تپلی مهربون پیدا کردم. _اول اینکه متن مرورم بدون اسپویله و با خیال راحت بخونید. _دوم اینکه به خاطر سه بخش بودن کتاب،مرور من هم سه بخشی هست. ستارهای🌠که می افته برای کسی که می بیندش بخت و اقبال میآره. 🔸️بخش اول: #شوالیه_سرگردان بزارید من اول از آرت🖼های خوشگل این کتاب بگم؛توصیف ناپذیر و بشدت زیباست. به کتاب رنگ و روح داده. 📕داستان: شروع داستان بسیار عجیبه؛ داستان درباره ملازمی است که قبل از مرگ اربابش به شوالیه منسوب میشه و حالا داره برای اربابش قبری را به سمت غروب آفتاب می کنه. کم کم که پیش میریم با اون پسر آشنا میشیم؛دانک.که حالا خودش را سر دانکن بلند قامت می نامه. دانک به مسافرخانهای میره که ای کاش نمیرفت؛اگ.پسر کچل باهوش داستان که از همون اول یه چیزیش بوده و از مسافرخانه فرار میکنه تا با دانک همسفر بشه.(داستان واقعا پیشبینی ناپذیر بود.) 🧍♂️شخصیت پردازی: شخصیت پردازیش واقعا عالیه به قدری که از همون اول داستان،اگ برای من عجیب بود و یه حدس هایی دربارش میزدم.خلاصه که حال کردم و هر صفحه برام جذاب بود. 🗺جهان سازی: وااااای!عجب جهانی ساخته این #مارتین؛درباره این بخش فقط بگم که همه چیز این جهان منطقی و دوست داشتنیه و این دوتا کلمه برای توصیف جهان شناخته شده کافیه. ✒️قلم نویسنده: قلم نویسنده گیراست؛با اینکه سرعت بالای داستان در متن حس میشه اما #مارتین نگذاشته که به داستان اصلی ضربه وارد بشه و باز هم حس و حال را منتقل می کنه. بزدل بودن خائن چیزی از وقاحت عمل خائنانه کم نمی کنه. 🔸️بخش دوم: #شوالیه_قسم_خورده ⭕️نکته:من در این بخش و بخش بعدی فقط شروع داستان را میگویم؛اگر نکتهای هم بود،در قسمت "پ.ن" به آن اشاره میکنم. 📕داستان: بدون اینکه آخر ماجرای بخش اول اسپویل بشه: دو سال بعد از مرگ پیرمرد شوالیه،دانک با اسبش و اگ با قاطرش دارن توی جاده میرن که با دوتا جسد داخل یه قفس برخورد می کنند(اخه چرا شروع همه داستانهاش تراژیکه🥸). خلاصه که کم کم تو جاده پیش میرن و میبینن که رودخانه خشک شده و همین میشه شروع ماجرا. +چون غراره اسپویل نشه پس بیشتر نمی گویم😁 از مردهها همصحبت در نمیآد. 🔸️بخش سوم: #شوالیه_مرموز 📕داستان: باز هم بدون اسپویل دو بخش قبلی،داستان این بخش هم با صحنهای تراتژیک شروع میشه؛ با سری بالای دیوار... اما این اصلا ربطی به ماجرا اصلی نداره و من قصد ندارم درباره این بخش توضیح بدم،پس شما را به جشن این بخش می سپارم. 🏁خلاصه که اینجا مرور ما تموم میشه و برید بدون معطلی بخرید دیگه😁 درد هم مثل شمشیر و سپر جزء جدایی ناپذیر شوالیهگری بود. امتیاز:۵از۵ 🌟🌟🌟🌟🌟 پ.ن.۱:فقط اینکه اگر زیاد رو عطفش دست بکشید نقره کوبش پاک میشه. پ.ن.۲:شاید داستان اژدها نداشت اما همین که به اژدهایان اشاره میشه،برای هیجان داستان کافیه؛ممنون #مارتین . پ.ن.۳:تشکر از #مارتین که این کتاب را نوشت.تشکر از آقای #رضا_اسکندری_آذر که این کتاب را ترجمه و تشکر از #نشر_ویدا که این کتاب را بصورت رسمی📋در ایران منتشر کرد. #مرور #ریویو #دیدگاه #شوالیه_هفت_اقلیم
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.