پنجره باز یک داستا ن کوتاه است. مردی برای عوض شدن حال و هوایش به روستایی می رود و آنجا مهمان ِ خانه ای می شود. دخترکی آنجا هست که بین خیال و واقعیت مرزی نمی بیند. داستان خیالی می سازد که مرد را دچار وحشت می کند.
داستان پر از اِلمان های روانشناسانه است.