یادداشت محمدرضا زائری

کیمیای محبت: یادنامه مرحوم شیخ رجبعلی خیاط (نکوگویان)
        یکی از نیازهای طبیعی انسان معنویت است و شاید احساس همین نیاز خود به تنهایی دلیل وجود حقیقتی غیبی و جاودانگی حیات باشد. 
همه انسان ها فارغ از گرایشهای فکری و ریشه های نژادی شیفته ی معنویت و موضوعات غیبی هستند و همین شوق و رغبت درونی هم موجب می شود که گاه در جستجوی خود خطا کنند و به بیراهه روند و دچار خرافات و باورهای غلط و انحرافات شوند و فتنه گران شیاد نیز در طول تاریخ بارها -تا همین حالا- از این میل درونی انسانها سوء استفاده کرده و آنان را به سیاهی و تباهی کشانده اند.  
بر همین اساس کتابهایی که از موضوعات معنوی سخن می گوید و به امور غیبی می پردازد یا احوال و کرامات اهل دل را شرح می دهد همیشه مشتری دارد و در همان حال هم فرصت آسیب و انحراف را به راحتی فراهم می کند. 
به دلیل همین جذابیت امور معنوی برای همه مخاطبان- مخصوصا نسل جوان - در سالهای اخیر آثار متفاوت و متنوعی با موضوع آداب سیر و سلوک یا شرح مقامات و خاطرات اولیای خدا به چاپ رسیده که با وجود مراقبت های جدی گاه دچار آسیب و آفت هایی هم بوده است. 
مهمترین خصوصیت این آثار آن است که اولا شرح احوال بزرگانی از علمای دین و روحانیان برجسته بوده که ممکن است مخاطب عام خود را از جایگاه اجتماعی و موقعیت علمی آنان دور بداند، و ثانیا به برخی از احوال شخصی و کرامات خاص آنان اشاره کرده که اموری استثنایی و خصوصی تلقی می شود که برای عموم مردم قابل درک و باور نیست و چه بسا به همین سبب نقل این امور مطلوب نباشد.   
در این میان شرحی که جناب آقای محمدی ری شهری در بیان احوالات مرحوم نکوگویان معروف به شیخ رجبعلی خیاط نوشتند دارای ویژگی های قابل توجهی است که ترویج و توصیه آن را ضروری می سازد. 
این کتاب از شخصی عادی سخن می گوید که تا آخر عمر به خیاطی اشتغال داشت و مانند همه مردم به کسب و کار عادی می پرداخت اما به چنان درجاتی از ارتقای معنوی رسیده بود و عجایبی از امور روحی و ارتباط با عالم غیب و شهود از او دیده می شد که بسیاری از روحانیان و عالمان حوزوی در محضرش شاگردی می کردند.
شهرت او به عنوان شیخ از آنجاست که هم در شغل و حرفه خود پیر صنف و خوشنام و محبوب بوده و هم مردم او ر به عنوان شخصی مؤمن و مقدس و زاهد می شناخته اند، نه از این جهت که روحانی باشد و عمامه بر سر بگذارد. 
روش تربیتی او برای سلوک معنوی نیز از مسیر عادی زندگی طبیعی می گذرد و بر تحول اخلاقی در روابط اجتماعی تأکید دارد و به همین دلیل برای هر کسی و با هر موقعیت و شرایطی قابل استفاده خواهد بود.   
همچنین در این کتاب از رفتارهای عجیب و غریب یا کرامات و عجایب غیر قابل هضم و ریاضتهای خاص و غیر عادی سخنی به میان نیامده و هر چه هست توصیه های تربیتی برای رشد معنوی در چارچوب زندگی عادی و اجتماعی روز است.  
از سوی دیگر نویسنده که خود دارای تسلط کم نظیر و احاطه فراوان بر قرآن و حدیث بوده و پیش از این مجموعه ارزشمند "میزان الحکمة" را برای تبیین موضوعی آموزه های قرآنی و حدیثی تدوین کرده، در هر بخش و با ذکر هر خاطره از زندگی آن مرد بزرگ به تناسب موضوع، مستندات قرآنی و روایی را ذکر و تشریح کرده است و کوشیده تا کتاب را به عنوان یک نسخه اخلاقی برای درمان معنوی درآورد و آن را چون یک دارو برای بیماری های روحی عرضه کند. 
وسواس شدید مؤلف در ثبت دقیق خاطرات و اطمینان کامل از نقل موضوعات - با مشاهده شخصی دوستان آن مرحوم و گفتگوی ضبط شده و تطبیق و مقایسه نقلها - موجب شده تا از ذکر بسیاری از امور بگذرد و موارد متعددی از مسایل مشهور در باره مرحوم شیخ را به دلیل عدم اطمینان کنار بگذارد و در نتیجه کتاب ساختاری محکمتر و صحیح تر یافته است. 
اساس و بنیان زندگانی و مکتب تربیتی مرحوم خیاط توحید بوده و این مبنا و رویکرد در همه ابعاد حیات او مشاهده می شود چرا که به تعبیر نویسنده " بزرگترین هنر جناب شیخ، دستیابی به کیمیای محبت خداست" و چنان که از او نقل کرده اند معتقد بود " حقیقت کیمیا، تحصیل خود خداست" و او در این راه دشوار بیش از آن که به حضور استاد سلوکی یا معلم معنوی قائل باشد بر اهمیت عزم و اراده شخص تأکید داشت و معتقد بود که اگر هر کسی خود را برای خدا خالص کند، خداوند هم مسیر او را هموار خواهد ساخت. 
او طی این طریق را در رفتار صحیح و سالم در زندگی روزمره و اعمال طبیعی زندگی می دانست و به شاگرد خود می گفت: " پسرم، تو که سوزن می زنی، برای خدا بزن" و در ارتباط خود او با مشتری و همسایه و بستگانش نیز جلوه های درخشانی از تعالی و ترقی معنوی دیده می شد. 
در این کتاب می خوانیم که جناب شیخ یکی از اتاق های خانه اش را به یک راننده تاکسی، ماهیانه بیست تومان اجاره داد تا این که همسر آن شخص وضع حمل کرد و دختری به دنیا آورد.
ایشان در گوش نوزاد اذان و اقامه خواند و یک اسکناس دو تومانی در قنداقش گذاشت و به پدرش گفت: حالا که خرجت زیاد شده، از این ماه به جای بیست تومان هجده تومان بدهید! 
یعنی در حالی که همه با اضافه شدن اعضای خانواده مستأجر، به قیمت اجاره اضافه می کنند ایشان برعکس نگران خرج زندگی و هزینه های جدید او بود و از اجاره اش کم کرد. 
توصیه های دیگر اخلاقی جناب شیخ هم معمولا دوری از گناه و مراقبت اخلاقی در پرهیز از ظلم به دیگران، محبت به انسان ها و دوری از مال حرام است. 
مادر ایشان به او گفته بود: " موقعی که تو را در شکم داشتم، شبی پدرت -که آن ایام در مغازه کبابی کار می کرد- کباب درسته به خانه آورد. خواسام بخورم که دیدم تو به جنب و جوش درآمدی و با پای خود بر شکمم می کوبی، فهمیدم که از این غذا نباید بخورم، دست نگه داشتم و از پدرت پرسیدم که تو هر شب باقی مانده ی کباب جلوی مشتری ها را به خانه می آوردی، چه شده که امشب کباب درسته آورده ای؟ پدرت گفت: حقیقت این است که اینها را بدون اجازه آورده ام، من هم از آن غذا نخوردم"
نظام تربیت اخلاقی جناب شیخ، تمرکز بر دو اصل عمل به واجبات و پرهیز از محرمات در متن زندگی طبیعی بوده که برای هر کسی در هر موقعیت و جایگاهی قابل تطبیق و اجراست و این    کتاب سعی دارد تا در فصول مختلف خود این نظام را شرح دهد و در داستانهای جذاب و متنوعی که از خاطرات زندگی یک پیرمرد خیاط اهل دل نقل شده این مسیر را تبیین کند.     
اساس و بنیان این کتاب نخست با عنوان "تندیس اخلاص" انتشار یافت که با استقبال گسترده ای مواجه شد و بعد از یازده نوبت چاپ با اضافات و اصلاحات مفصل به نام "کیمیای محبت" منتشر شد و تا کنون با همین عنوان هم پنجاه و چهار بار چاپ شده است. 

(به تاریخ ۱۳۹۹/۴/۱۷ از سری یادداشت‌های «صد کتاب قبل از صدسالگی!» در روزنامه‌ی شهرآرا)
      

10

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.