یادداشت فاطمه آذربایجانی

باروت خیس
        *بسم الله الرحمن الرحیم*

دانیالِ ((چایت را من شیرین میکنم)) و حاج اسماعیل و زهرای ((مثل بیروت بود)) حال با یکدیگر پابه داستان دیگری میگذارند. داستانی که در آن(( فادیه))، دختر به ظاهر خبرنگاری که مهره  اسرائیل است برای انجام ماموریتی مهم نقش اصلی آن است. ((بسام)) پسر مهربان و مرموزی که فادیه دلباخته اوست و سعی دارد این را انکار کند.و حاج قاسمی که چشمانش گواهی است برای شهادت بر اینکه:((اللهم لا نعلم منه الا خیرا)).


اگر مثل من دوجلد قبلی کتاب را در نوجوانی خوانده باشید و عمیقا و از ته دل از خواندن آنها لذت برده باشید، شاید خواندن باروت خیس چندان برایتان لذت بخش نباشد!
منطق داستان در بعضی از قسمت ها کمی لنگ میزند و اینکه همه‌چیز‌ همانطوری میشود که باید بشود، بدون اینکه طور ناجوری بشود، کمی غیرقابل باور است!
و مثل دو جلد قبلی فوق‌العاده قدرتمند و هوشیار نشان دادن نیروهای امنیتی ایران که شاید کمی در آن اغراق شده است.
درکل مهم‌ترین نقص کتاب از نظرمن قسمت های غیرقابل باور و کمی خارج از منطق آن است. 
بخش های عاشقانه کتاب به‌اندازه و کاملا متناسب با شخصیت پردازی قوی‌ای است که از شخصیت ها داریم. اطلاعاتی که در پاورقی کتاب به مخاطب داده میشود جامع و کامل است، و گذشته از آن تصویرسازی‌ای که همه مکان ها، خوراک و حوادث را به دقت و ریزبینی تمام به تصویر میکشد نشانگر تحقیقات گسترده و دقیقی است که نویسنده داشته و این نکته بسیار حائز اهمیتی است. و همچنین نمیتوان منکر شوکهایی شد که در برخی قسمت ها به مخاطب وارد میشود در حالی که اصلا انتظار ان را نداشته.

درپایان  کتاب به‌عنوان یک اثر در ادبیات مدرن مذهبی ، باتوجه به ضعف هایی که در آن وجود دارد قابل تحسین است، و از نظر بسیاری از فاکتورها اثر موفقی شمرده میشود.و اگر علاقمند به ادبیاتی در دسته مذهبی هستید به شدت خواندن این سه‌گانه پیشنهاد میشود.
      
9

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.