یادداشت فهیمه زندیه

آخرش می آن سراغم
        مثل کتاب قبلی که از آقای گلشیری خوندم با ایجاد گره و سوال در ذهن مخاطب داستان شروع شد و با شخصیت اصلی که نوجوان دبیرستانی بود و برای خواننده به صورت مخاطب فرضی داستان را تعریف می کرد همراه می شدیم. زاویه دید و زبان جالبی بود اما با توجه روندی که طولانی شد و گرهی که منتظر باز شدن آن بودیم اواسط داستان جذابیت خود را از دست داد و با توجه به بزرگنمایی که در سرتاسر داستان با ما همراه بود انتظار مخاطب را در پایان برآوردن نکرد.
      
2

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.