یادداشت پریا
1401/3/4
از "پاییز بهاری است که عاشق شده است" چیزی از عرفانپور نخوانده بودم. این مجموعه رباعی تقریباً مشابه همان چیزی بود که از عرفانپور به یاد داشتم؛ بیشترشان معمولی بودند و رباعی خوب هم بینشان پیدا میشد. چندتایی اینجا میگذارم به یادگار بماند: با اینکه دمی نبوده خرسند از من هرگز نبریده است پیوند از من از این همه عیبپوشی اش حیرانم انگار حیا کرد خداوند از من --- هشدار! که این مسیر را پایانیست آرامش این نسیم را طوفانیست ای کاخنشینان خیابان! یک روز با خاک شما را بده و بستانیست --- ای معجزه و معجزهگر، لبهایت! ای نخل بهشت را ثمر لبهایت اسمی شده بود بیرمق بر جسمی "میلاد" که جان گرفت بر لبهایت --- زندانیِ خویشم، قفسم، دیوارم بیحنجره، بیپنجره، بیدیدارم بیروحم و سرد مثل یک قبرستان با مرگ مگر گرم شود بازارم.
3
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.