یادداشت n_bloom

n_bloom

n_bloom

دیروز

        نقطه مقابل مرگ، انتهای کوچه ی تاریک رفتن؛ کورسویی از نور خوشبختی بی رمق جان می دهد. گوشه ای از زندگی همان که تمام عمر در پی آن دویده ایم، میان واپسین نفس ها؛ و اما تو ناغافل در ژرفای نادانی ها کز کرده ای. آنگاه که فرشته مرگ ایستاده و با قیافه ای خود به جانب به شعله ی لرزان شمع زندگی خیره شده؛ تا هر وقت که میلش کشید یا تا هر وقت که باید، با یک فوت ناچیز آن را خاموش کند. فوتی ناچیز که جانی نمی گیرد، اصلا اگر جانی هم داشته باشد. 
اما آن چند ثانیه اخر، آن نگاه بی رحم،
شاید دریچه خوشبختی را به روی دیده های ما بگشاید. چیزی که در چشم های مورسو، در آن واپسین جرقه نور، برای نخستین بار درخشید.


      
37

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.