یادداشت همشهری جوان
1401/2/20
نوشتن سفرنامه درباره ایران کار سختی است، زیرا بعد هر کس می تواند ادعایی داشته باشد و حتی گله کند، ولی منوچهر طیاب راهکاری متفاوت در پیش گرفته است. دریای پارس پر است از زیرنویسها و تاریخ نگاریهای مختلف درباره بناها و حتی غذاها و نوع زندگی و افکار و پوشش افرادی که در طول سفرش در حاشیه خلیج فارس و دریای عمان با آن مواجه میشود. منوچهر طیاب بیش از 15 سال است که چهار منطقه وسیع ایران (شهرهای حاشیه دریای جنوب، البرز، دو سمت رشته کوه زاگرس و کویر) را وجب به وجب می بیند و عکس میگیرد و فیلمبرداری میکند. این هم نمونهای از ادعای سفرهای طولانی او و همراهانش: از بس سالهاست که ما کولیوار آواره دشت و بیابان هستیم و از این شهر به آن شهر و از آن ده به آن ده کوچ میکنیم، کارهای ضروری سفرمان مثل آوردن آب، خرید نان و تهیه صبحانه یا پخت و پز شام و ناهار کار همه افراد گروه شده، حتی کار من کارگردان. تهیه صبحانه اغلب به عهدهی من است که بالاجبار با صدای میل گرفتن و شنای عباس آقا که باستانی کار است و غالباً با من در یک اتاق میخوابد، زودتر از همه بیدار میشوم. خیلی که سرحال باشم و کارها هم خوب پیش برود و ما هم مثل بچه آدم در جای مناسبی بیتوته کرده باشیم، بچهها از من خورش کرفس یا شنیتسل وینی با سالاد سیبزمینی میخواهند که به عنوان رشوه خوب کار کردن هم که شده، باید اجابت کنم (ص 83). سفرنامه دریای پارس با آن کاغذ گلاسه و عکسهای باکیفیت رنگی اسعد نقشبندی شما را با دنیا متفاوتی از جغرافی و تاریخ و باستانشناسی و حتی توصیف جهانگردان خارجی از این مناطق آشنا میکند. هنگام ورق زدن کتاب او، پیوسته با زیرنویسهای متعدد مواجه میشوید که مستند بودن حرفهای طیاب را نشان میدهد. گاهی هم خیال او آمیخته با تاریخ میشود و مثلا مینویسند: در حالی که من تپه ماهورهای ساحل دلوار را برای رسیدن به امامزاده مهیمن پشت سر میگذارم، در میان باد گرمی که از دریا میوزد و همهمه امواج خروشانی که به ساحل میکوبند، صدای تک تیر تفنگچیان دلواری از دور و نزدیک به گوشم می رسد که خود را برای رویارویی با قوای دریایی انگلیسی آماده میکنند. صداهای مبهم و صفیر گلولهها از جانب تنگک است که فاصله چندانی با دلوار ندارد (ص 67). به قلم حورا صداقت نژاد، منتشر شده در همشهری جوان، شماره 519، 14 شهریور 1394
3
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.