یادداشت فرناز پوراسماعیلی

ناداستان 13 (وطن)
        مجله ی ناداستان شماره ی وطن را در روزهای آخر اسفند سفارش دادم و قبلِ بهار با پست رسید.
خوش موقع رسید، شاید در یکی از همین روزهای آخر اسفند بوده که کدکنی کوچ بنفشه ها را سروده و فرهاد تصمیم گرفته آن را بخواند.
طرح جلد مجله عکس صندوق های بنفشه بود و خود مجله هم شبیه یک صندوقِ بنفشه در بهار امسال با من راه های زیادی طی کرد،
در اتوبوسی که به تهران می رفت،
در قطاری که به رشت می رفت،
در پاترولی از تالش به سوباتان،
در اتوبوسی که به اصفهان باز می گشت،
تا امروز که در مردادِ خانه تمام شد.
مجله ی وطن همراهم بود،‌ زمانی که متروپل در آبادان ریخت.
مجله ی وطن کنارم بود، وقتی در خوابگاه با خبرِ چپ کردن واگن قطار یزد_مشهد، بیدار شدم و چشم هایم هنوز کامل باز نشده، پر از اشک شد.
مجله ی وطن کنارم در خانه بود، وقتی چشم سپیده ها کبود شد.
مجله ی وطن، شبیه صندوقی بنفشه در بغلم، با من همه جا آمد، با من هر لحظه بود، هر لحظه ایی که بنفشه ها یکی یکی می مردند‌، تا امروز که دیگر این صندوق خالی از بنفشه را بر زمین گذاشتم.

مرداد ۱۴۰۱
      
2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.