یادداشت ثنا
5 روز پیش
2.9
5
تا حالا شده صبحات رو با گشتن توی صفحهی اینستاگرامش شروع کنی؟ کل روز منتظر باشی دور عکس گردش روشن بشه و به تو بگه کجاست؟ برای صبحونه اوت میلش رو با چه میوهای درست کرده یا امروز چه کپسول قهوهای رو تو دستگاه آجری رنگ لیمیتد ادیشنش گذاشته؟ برات پیش اومده به زور روی گلدون آبی و کرم وینتج روی میز چوبی توی بک گراند عکسش زوم کنی و بعد تلاش کنی یه دونه مثلش رو پیدا کنی؟ اگه برات پیش اومده، احتمالا لحظاتی رو هم تجربه کردی که خودت مچ خودت رو وسط گشتن توی زندگیش، لذت بردن از زندگیای که مال تو نیست، گرفتی و بعد «شرم»! داستان کتاب دربارهی زنی خونه دار و مادر دو بچهست. آلما در منطقهای روستایی زندگی میکنه، اون هر روز کارهای زیاد و سختی انجام میده از وظایف روزانه یک مادر گرفته تا نگهداری از گوسفند و مرغ. اما آلما همیشه دوست داشته یه خالق باشه! یه نویسنده! یه نقاش! ترس از نتونستن و نبودن همیشه اون رو عقب زده. یه روز در جستجوی سوژهای برای نوشتن یا شاید پیدا کردن یه زندگی دوگانه، به اینستاگرام سلست بر میخوره. مادری مجرد، سفالگری هنرمند، خوش لباس، دایره اجتماعی جذاب، خانهای متفاوت و ساکن در نیویورک… داستان کتاب برای من خیلییی جالب بود! شاید دلیلش این باشه که بلاخره داستانی رو خوندم که به بحرانها و مسائل اجتماعی، دورانی که خودم در اون زندگی میکنم پرداخته. دوران صفحههای سیاه و زندگیهای چندگانه. شاید انقدر پرداختن به این مسئله برای من جالب بود که میتونم خیلی از ضعفهای کتاب چشم پوشی کنم. خوندن کتاب رو پیشنهاد میکنم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.