یادداشت سارا مستغاثی

ر
        هر کس به ما می رسید تا می  فهمید ایرانی هستیم، می پرسید شما مجید منتظری را می شناسید؟ شاید نفر اول و دوم را می شد اتفاقی گرفت، اما این سوال تکرار می شد. از مردم عادی تا نظامی و مسئول. ازخودم خحالت کشیدم...بالاخره هم کار خودش را کرد و ما ماموریتمان را تغییر دادیم و  دنبال محید منتظری یا همان  رسول حیدری شما گشتیم. آن هم در جایی که هزاران کیلومتر با ایران فاصله داشت، در قلب اروپا، بین مردمی آرام و نجیب...

بعد از جذابیت اسم کتاب،همین یک پاراگراف کافی بود تا امسال به هدف خریدن این کتاب برای بار سوم به نمایشگاه کتاب  بروم.
رسول حیدری، مبارز در کردستان و جبهه های در سال های جنگ و بعد از جنگ مبارزه در بوستی و آخر هم شهادت در خاک غریب...

کتاب  با این که  داستان نبود، به دلیل شیوه ی روایتش خیلی پر کشش بود. و عکس ها و نسخه ی اصلی نامه ها ی شهید ( که تقریبا یک صفحه در میان د رکتاب چاپ شده اند) هم بر جذابیت آن افزوده بود.
از همه بیشتر ا ز بخش ها ی مربوط به دانشگاه خوشم آمد. تقلب و آن سماور و چای خوردن سر کلاس:)

 آنکه یادگار لحظات شیرین زندگانی ات است...ر
      
1

9

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.