بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت زهرا عباد

                این یادداشت قصد دارد چهار اثر شارلوت برونته را در یک نگاه مورد بررسی قرار داده و با هم مقایسه کند.


شخصیت پردازی:

ظاهرا زن قهرمان از نظر شارلوت برونته، شخصیتی شبیه خود او دارد، زیبایی و قوت جسمی ندارد. از نظر روحی ظریف و ضعیف است اما در داستان تلاش می‌کند به رشد و قوت دست پیدا کند. ثروت خانوادگی ندارد اما از نظر اصالت، با اصل و نسب است ولی جفای روزگار سودی از این اصل و نصب به او نمی‌رساند. از نظر مذهبی بسیار معتقد به اصول پروتستان است و شدیدا تربیت اصیل انگلیسی را بهتر از تربیت باز و بی چهارچوب فرانسوی می‌داند. شخصیت زن ایده‌آل شارلوت برونته، آرام و نجیب است، شر و شوری ندارد، همیشه خودش و احساساتش را کنترل می‌کند و بسیار محافظه‌کار و حتی خجالتی است.  این خصوصیات در تمام شخصیتهای اصلی زن داستان‌های او (جین ایر، کارولین، لوسی اسنو و شخصیت دختر رمان پروفسور) وجود دارد. 

از طرف دیگر مرد مورد علاقه او که شخصیت مکمل زن قهرمان است هم، بر و رو ندارد و خیلی اوقات دم دمی مزاج است. (راچستر، پروفسور، موسیو پل و رابرت و برادرش در رمان شرلی) به جز راچستر در رمان جین ایر، اصولا شخصیت های اصلی مرد در رمانهای او مال و منالی هم ندارند و تلاش می‌کنند با عرق جبین، نان خود را در بیاورند. 


المان‌های داستانی: 

در داستان‌های او المان‌های مشابهی وجود دارد. مثلا حسادت شخصیت‌های دختر به کسانی که فکر می‌کنند عاشقشان او را برای ازدواج انتخاب کرده، یا بی‌اعتنایی عاشق به معشوق در بخش زیادی از داستان و پرداختن به این عشق در قسمت‌های انتهایی داستان.  
درباره شغل شخصیت‌ها، به جز رمان شرلی، بقیه دخترها همه شغلشان معلمی است. شاید چون در آن دوران هیچ کار دیگری برای تامین معاش دختران قابل تصور نبوده است. البته از این لحاظ، رمان ویلت و پروفسور بسیار شبیه هم است. هر دو درباره کار در شبانه‌روزی است و حتی شخصیت مدیر شبانه‌روزی در هردو کتاب بسیار شبیه به هم است.
پایان داستان‌های او معمولا به شیوه رمان‌های کلاسیک، خوب و خوش است یا تقریبا خوش، به جز رمان ویلت که تلاش کرده با باز گذاشتن پایان آن، از تلخی‌اش بکاهد.


سبک نوشتار:

 سبک نوشتن شارلوت برونته در تمام کتاب‌هایش شبیه هم است. استفاده از لفظ خواننده عزیز در همه کتاب‌ها تکرار شده، در جین ایر کمتر، و در پروفسور خیلی بیشتر. 
زاویه دید در همه کتاب‌ها به جز شرلی اول شخص است و ظاهرا در این زاویه دید خیلی قوی تر کار می‌کند. درواقع ظاهرا داستان خاطرات شخصیت اول است که برای خواننده عزیز تعریف می‌کند.
پند و اندرز‌های اخلاقی بسیار زیاد است جوری که گاهی حس می‌کنیم در حال خواندن متن کتاب مقدس هستیم و گاهی بسیار خسته کننده می‌شود. حتی توصیفات گاهی زیادی تمثیلی و شاعرانه می‌شود.
 اما از نظر توصیف احساسات شخصیت‌ها، خیلی کامل و عالی عمل می‌کند در حدی که مخاطب می‌تواند خودش را به جای هر شخصیت بگذارد و همه آن احساس‌ها را درک کند. 
این توصیفات در رمان جين ایر و شرلی در بخش احساسات عاشقانه به اوج خود می‌رسد در حدی که تا به حال در هیچ رمان عاشقانه‌ای چنین توصیفات دقیق و نابی از احساس عشق ندیده‌ام.


اگر بخواهم آثار او را در مجموع ارزیابی کنم، به ترتیب این‌گونه خواهند بود:

- جین ایر: داستان قوی و پرکشش، شخصیت‌پردازی خوب، عاشقانه قوی، پایان خوب.

- شرلی: داستان گسسته، شخصیت‌پردازی خوب، عاشقانه خوب، پایان خوب.

- ویولت: داستان گسسته و قوی، شخصیت‌پردازی متوسط، عاشقانه متوسط، پایان باز.

پروفسور: داستان پیوسته، شخصیت‌پردازی متوسط، عاشقانه کم، پایان خوب.

@macktubat
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.