یادداشت بشری

        پسری از گوانتانامو داستان پسری به اسم خالد که 14 سال دارد اصالتا اهل پاکستان ولی ساکن انگلیس است که مثل همه هم سن و سال های خودش عاشق فوتبال و بازیهای کامپیوتری و تنها دغدغه اش نمرات درس در مدرسه اش است. در سال 2002 طی مسافرتی همراه با خانواده به پاکستان می رود که بخاطر شرایط سخت و وجود گروه القاعده، توسط نیروهای آمریکایی بخاطر یک بازی کامپیوتری به اشتباه دستگیر می شود و سر از زندان گوانتانامو در می آورد. 
کتاب رو که برای خواندن انتخاب کردم متوجه رده سنی برای نوجوانان نشدم وقتی شروع کردم خواستم کلا منصرف بشم بعد فکر کردم ضرر که ندارد اگر خوب نبود بی خیالش میشم. ولی ورق به ورق که جلو رفتم بیشتر مشتاق ادامه دادن شدم. 
با روایت خالد نشان می دهد آدم های بی گناه زیادی در سراسر دنیا براساس قومیت و مذهب و اعتقاداتشان زندانی و شکنجه می شوند واقعا دردآور است. در حالیکه ما در زندگی روزمره خود غرق شدیم در گوشه هایی از دنیا زندان هایی هستند که از تمام اعمال خشونت بار و دور از شأن انسان در قبال هم نوع خود حتی بچه ها و نوجوانانی که چیزی از زشتی های دنیا نمی فهمند،کم نمی گذارند باعث رعب و وحشت و همچنین تأثر فراوانی است. یکی مثل خالد ممکن است نجات پیدا کند و یکی مثل پسرداییش طارق ممکن است حتی از مکان و زنده بودن آن بی اطلاع بمانند.