یادداشت فهیمه نظری
1401/3/24
«سفرنامه اسکات وارینگ در ایران» بازگفت دیدهها و شنیدههای اسکات وارینگ است که در روزگار استعمار هند توسط انگلیس در بنگال از پایگاهی دولتی برخوردار بوده و در دهم آوریل سال ۱۸۰۲ میلادی برابر با ۲۱ فروردین ۱۱۸۱ همزمان پادشاهی فتحعلیشاه قاجار از راه بوشهر به شیراز میآید. اسکات در سفرنامهی خود به نوعی روایتگر تاریخ اجتماعی ایران در آن دوران است، مثلا از منش ایرانیان سخن میگوید و از شیوهی وقتگذرانیشان، از جامهی مردان و زنان، و از پیشهوران و... در این میان از شکل بناها، و توصیف نهادهای حکومتی از راس گرفته تا ذیل مثل پادشاهی و شهربانی و... نیز غافل نمیشود. سفرنامهاش دو بخش دارد: بخش نخست شیراز و مردمان آنجا و منش و بناها و... را توصیف کرده، در بخش دوم کتاب نیز از زبان پارسی سخن گفته است. با اینکه اسکات در این سفر تنها از شیراز دیدن کرده اما علاوه بر دیدهها، شنیدههایش را هم به قلم آورده. مثلا او پادشاه وقت ایران فتحعلیشاه قاجار را که در زمان مسافرت او به ایران به گفتهی خودش هفتمین سال سلطنتش را سپری میکرده، بر اساس شنیدههایش اینطور توصیف کرده است: پادشاه کنونی ایران در پی برتریهای گونهگونی به تاج و تخت رسید که در کشوری که دستیابی به پادشاهی به شمشیر بستگی دارد کم رخ میدهد. هنگام مرگِ عمویش از شیراز به سوی تهران روان شد و تا آن اندازه بختیار بود که توانست این شهر بزرگ را بگیرد. در همین تهران بود که همهی گنجینهی پادشاهی ایران گرد آمده بود و خاندانهای همهی بلندپایگان کشور میزیستند. بدینسان مهر سپاهیان و وفاداری همهی بلندپایگان دولت را به دست آورد. حاجی ابراهیم ارجمندترین و برجستهترین مرد حکومت به او وفاداری نمود و بیشتر در پی کوشش و نفوذ همین مرد بود که پادشاه در راه رسیدن به آرزوهای خود با پایداری بسیار ناچیزی روبهرو شد. فتحعلیشاه، پادشاه کنونی، نزدیک بیستوهفت سال دارد یکی از کسان تیرهی قاجار است؛ تیرهای کوتاهپایه که در همسایگی تهران به سر میبرد و پیش از رسیدن آقامحمدخان به پادشاهی ایران نامی نداشته است. همانا در زمان حکومت کریمخان این تیره پایگاهی نداشت. بسیار زبانزد است که بازاریان از فروش کالا به آنان خودداری مینمودند و میگفتند ما چیزی که فراخور قاجار باشد و به اندازهی سزاوار بدو پست باشد نداریم. اما اینک که پادشاه از تیرهی خود سخت پشتیبانی مینماید، تیرهاش برترین مردمان ایران شدهاند و نام قاجار در هر بخش از کشور ایران بیزاریآور و هراسانگیز است. همهی چیزهای خوب به تیرهی قاجار داده میشود و فرماندار کنونی اصفهان و پیرامون آن از پیشهی پیشینش که سبزیفروشی بوده به این پایگاه بلند رسیده، تنها از آن روی که از تیرهی قاجار بوده است. گفته میشود که رفتار پادشاه بسیار خوب و چشمگیر و نیز بسیار همراه با مهربانی است. او به همهی نیکیهای ایرانی آراسته است و از بیشتر مردم بهتر است. دربارهی درازی بسیار ریشش (که در ایران به آن ارج بسیار مینهند) پیوسته سخن میگویند و آن را میستایند. چون در هیچ جنگی نبوده، که ایرانیان بر آناند که تنها ویژگی خوب ایرانی را – که پردلی است – ندارد. سفرهای سالانهاش به خراسان از این رو انجام میشود که نگاههای مردم را به سوی خود بکشاند و سپاهیانش را به خستگی خدمت درست خوگر کند. ولی کوچکترین کوششی برای کاستن از دشواریهای مردم خراسان انجام نمیشود. بزرگترین لکهای که به دامان او نشسته است کشتن حاجی ابراهیم است که شاه را چونان پسر خود میدانست و به او مهری پدرانه داشت [...] گویند (آنان که زمان درازی برای داوری داشتهاند) که دربار تهران بسیار خوب و در هر زمینه زیبندهی پادشاه کشوری پهناور و رو به پیشرفت است. هنگامی که پادشاه کسی را بار میدهد پسران فراوانش در پیش تختگاه به رده میایستند و وزیران و بلندپایگان دولت در پس پشت ایشان؛ و در گذرگاهها شاید بیش از دو هزار غلام شاهی در جامههای گرانبها ایستاده باشند. [...] در پیشگاه شاه تنها به ایلچیان و نمایندگان دولتهای بیگانه و نیز به گمانم به شیخالاسلام دستور نشستن داده میشود، گاهی شاه نشانههای پادشاهی را به تن میکند و شنیدهام که در هنگام تابش نور خورشید چشم دوختن بر پیکر او به هیچ روی برتافتنی نیست. گمان میرود که گوهرهایش از هر فرمانروای توانایی در جهان برتر است [...] پادشاه اینک بیش از هفت سال است که فرمان میراند و اگر بتوان دربارهی درازی زمان فرمانروایی خودکامه سخن گفت، او ویژگیهای فرمانروایی در زمان بسیار درازتر را دارد [...] پادشاه ایران آن ذوق ادبی را که پادشاهان پیش از وی به گونهای بدنامیآور از آن روی برگشته بودند دوباره زنده کرده و روایی بخشیده است. خود در این زمینه بسیار باذوق و چیرهدست است و نیز سخنوری کمابیش خوب است. چون سخنور بودن پادشاهان عادی نیست از روی گستاخی نمونهای از سرودههای او را میآورم: به وامق ار بنمایی جمال خود یارا/ کند فدای جمالت روان عذارا را... چکیدهی روزگار فرمانروایی شاه کنونی ایران را میتوان در چند واژه گفت: اگر هیچ کار بزرگی که فرمانروایی شاهان پرآوازهتر پیش از او را برجسته ساخته، انجام نداده است، دستکم باید او را سزاوار این ویژگی منفی دانست که چندان آزار نرسانده است. آن ویژگی که بیاندازه از پیروزیهای دردمنشانهی تیمور لنگ و کشتارهای همگانی پیروزمندانهی نادرشاه سنگدل ارجمندتر است. صص ۱۲۳-۱۲۸
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.