یادداشت مسعود بربر

تک خشت و چند داستان دیگر
        منیرالدین بیروتی در مجموعه داستان «تک خشت» تا حد خیلی خوبی توانسته به زبانی که دوست دارد نزدیک شود و آن را رونویسی کند: زبان شهریار مندنی‌پور. که البته زبان پرطرفداری هم هست و گاه شگفت‌انگیز هم می‌شود. فضاها و جهان غریب داستانی‌ای که برای داستان‌ها برگزیده هم همچون داستان‌های خوب شهریار مندنی‌پور گاه تاریک و گاه مهیب و گاه دلچسب است. تصاویر و جملاتی هم دارد که وقتی خواندی بایستی، برگردی، زیر لب مزمزه کنی، و زیرش خط بکشی برای بعدها... با این همه، آن شگفتی پلات‌های خوب و کار شده و گاه شگفتی‌برانگیز داستان‌های مندنی‌پور را ندارد و از آن خلاقیت‌ها که مطمئنی ساعت‌ها  و روزها و سال‌ها زحمت و تلاش و خواندن و اندیشیدن و عرق ریختن پس پشت دارد هم خبری نیست. یک کلام: داستانِ داستان، توان و ظرفیت زبان آن را ندارد. که صدالبته اگر آقای بیروتی خود نیز این را دریافته باشد یا بوده باشد کسی که بی‌تعارف به ایشان بگوید، حتما می‌توان چشم‌انتظار داستان‌های درخشان هم بود.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.