یادداشت سجاد معینی پور

مکتب در فرایند تکامل: نظری بر تطور مبانی فکری تشیع در سه قرن نخستین
        چرا این کتاب به نظرم نقطه شروع خوبیه برای بحث با بقیه؟
1-	این کتاب پاش رو روی نقطه‌ی سفت «تاریخ» می‌ذاره. در واقع توی بحث اعتقادات که در نظر اول بیشتر کلام و جهان‌بینی موضوعیت داره، روش علمی(علم تاریخ) رو دخیل می‌کنه برای این‌که به «واقعیت» صحنه نزدیک‌تر بشیم. با این‌کار یه زمین سفت زیر پا شکل می‌ده که بعد از اون میشه خوانش‌های مختلفی از این زمین سفت داشت و تکثر رو به رسمیت شناخت. پیش از این کار، هر بحثی با این پیش‌فرض پیش میره که داده‌هایی که در اختیار داریم رو نمیشه بی‌اعتبار دونست و باید به نقل‌کننده‌های اون اعتماد کرد. در نتیجه صرفا باید جایگشت بین این داده‌ها رو به رسمیت شناخت و خوانش‌های بیرون اون رو ندیده رد کرد.
تاکید روی روش علمی توسط نویسنده بسیار مشهوده؛ به طوری که نصف حجم کتاب رو رفرنس‌دهی شکل داده که برای ما کمی نامانوسه.
2-	نویسنده خودش شیعه 12 امامیه اما نظر متفاوتی تو برخی از بحثای اساسی داره. حالا وقتی روشی که به کار گرفته رو به رسمیت بشناسیم، یهویی چشممون باز میشه که «عه! یعنی میشه شیعه بود و یه جور دیگه‌ای به دین نگاه کرد؟». یعنی یهویی برقای سالن رو می‌زنن و  تکثر نگاه‌ها درون یه مذهب رخ نشون میده که خوانش حوزه علمیه قم فقط یه دونشونه(البته در صورتی که از نظر روش علمی تایید بگیره).
بعد از خوندن این کتاب، چراغ‌ها رو بیشتر از این هم میشه روشن کرد و پرسید: چرا تشیع به وجود اومد؟ خوانش‌های متفاوت از اسلام چیه و کدومشون موثق‌تر میاد؟ و بعدش: خوانش‌های متفاوت از دین چیه؟ چرا اصلا دین شکل گرفته که حالا یه سریا بخوان شیعه بشن؟ و بدین ترتیب تکثر نگاه‌ها به دین برامون معنی پیدا می‌کنه.
قبل از این کتاب، ما داخل یه لوپ بسته گیر افتادیم که دامنه انتخاب چندانی نداریم و خودمون رو لاجرم از پذیرش یه سری اصول می‌دونیم. بحث‌ها تو یه محدوده خاصی می‌چرخه که دغدغه‌ش توسط سایرین تعریف شده و ما در حال کلنجار رفتن با مسائل بقیه هستیم. بعدش اما، می‌تونیم دین رو از آن خود کنیم و بحثی که به درد خودمون میخوره رو شکل بدیم.
البته همه اینا به درد کسی می‌خوره که دین براش مسئله است، اگه کسی حس می‌کنه خوب تونسته با دین کنار بیاد و یه گوشه امنی جاش داده، این بحثا براش اضافیه.
      
1

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.