یادداشت پانته‌آ صابری

        در حین خوندن کتاب مدام این مفهوم در ذهنم تداعی می‌شد که ما ساکنین نظام‌های توتالیتر چقدر تنها و بی‌پناهیم و همیشه چشم‌انتظار نیروی خارجی برای نجات‌مون هستیم .
نویسنده در چند جای داستان به این اشاره می‌کنه که آینده از کنترل شما خارجه و به نظرم خیلی جالبه که باتمام اعمال قدرت‌ها هیچ کنترلی روی آینده ندارند.
کتاب چندین توصیف از صحنه‌های شکنجه دارد که اگر دل‌نازک هستین شاید خوندنش براتون کمی سخت بشه اما توصیه من اینه که بیشتر از این نذارید کتاب تو کتاب‌خونه خاک بخوره و زودتر شروعش کنید 
زیر خیلی از خطوط خط کشیدم اما می‌خوام این رو به عنوان سطر مورد‌علاقه‌م اینجا بنویسم:
اینجا بود که بیش از همیشه دلم برایت تنگ شد. من جزو محکومان نبودم اما به هر حال احساس افسردگی می‌کردم و این وقتی است که آدم به صحبت کردن با دیگری احساس نیاز می کند، و آن دیگری نمی‌توانست کسی باشد جز تو.
      
3

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.