یادداشت Navid Kalahroudi

                اگر ادعا کنیم که واپسین نظریه پرداز سیاسی بزرگ عصر ما هانا آرنت بود این کتاب می تواند در اثبات این مدعا به ما یاری فراوانی برساند.  یکی از انگیزه آرنت از نگارش کتابی در مورد ماهیت تفکر داستان جالبی دارد میدانیم که او پس از نگارش کتابی در مورد دادگاه آدولف آیشمن یک افسر نازی بسیار مورد حمله یهودیان و منتقدان قرار گرفت. آرنت در آن کتاب به بررسی مفهومی به نام ابتذال شر پرداخته بود و نشان داده بود که آیشمن نه یک هیولا که یک دلقک است. کسی که فکر نمیکرده و تنها به دستورات عمل میکرده است. پس از این بود که آرنت بر آن شد به بررسی موضوع تفکر و چیستی آن بپردازد اگرچه در نهایت این پژوهش گسترده تر شد و سه قوه مختلف یعنی تفکر، اراده و داوری را شامل شد. آرنت آن قدر زنده نماند تا جلد سوم کتاب را هم بنویسد و معروف است که اولین صفحه این جلد به شکل تایپ شده در ماشین تایپ او پس از مرگش پیدا شد‌. این کتاب نوعی تاریخ نگاری اندیشه سیاسی و فلسفی در باب چیستی تفکر و اراده است. اینکه وقتی ما فکر میکنیم دقیقا چه کار می کنیم؟ وقتی فکر میکنیم و از این جهان جدا می شویم دقیقا به کجا می رویم؟ تفکر و اراده و عمل و داوری چه فرق هایی و چه ارتباط هایی دارند؟ آرنت این سوالات را در درون تاریخ از یونان باستان تا روم و تا قرون وسطی ادامه داده و بخش هایی از دیدگاه های او هم مربوط به دوران معاصر به خصوص با تمرکز بر روی نیچه و هگل است. این کتاب عملا یک دستگاه نظری خاص برای آرنت فراهم آورد و یکبار دیگر عمق شناخت او از یونان باستان، فلسفه مسیحی و تاثیر پذیری او از کانت و هایدگر را به ما نشان داد. بحث آرنت اگرچه مربوط به تفکر و اراده و عمل است اما در درون این مباحث آنقدر نکات پیچیده و ریز و درس آموز از نقاط مختلف تاریخ اندیشه سیاسی غرب نهفته است که خواننده را در این حسرت فرو می برد که ای کاش آرنت با توجه به تسلط بالایش بر این مباحث خود شرحی بر اندیشه فیلسوفان تا زمان خودش می نوشت. 
پ.ن: بخش هایی از کتاب را که دوست داشتم استوری میکنم

#هانا_آرنت 
#حیات_ذهن
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.