یادداشت
1401/3/25
3.5
13
بنام خدا از رضا جولایی اولین کتابی است که می خوانم، نتوانستم با قلمشان ارتباط بر قرار کنم، نمی دانم؛ شاید موقع خواندن حال مساعدی نداشتم. دوتا حُسن در نظرم آمد که بگویم: ۱. مُغلق گویی نداشت و جملاتش طوری بود که دریافت معنا را راحت می کرد ۲. جولایی آنطور که منتقدین می گویند در بیرون کشیدن ماجراها و اشخاص از کِشو تاریخ ایران استاد است، آنها را به یک داستانِ خون گرم کنِ با چاشنی تخیل تبدیل می کند و به خورد مخاطب می دهد. در ماه غمگین، ماه سرخ به میرزاده ی عشقی پرداخته و روزهای پایانی عمرش را به تصویر می کشد. به خوابی که الهامی از قتل اوست. نویسنده مقتول را نشان داده، اما من بیشتر قاتل یا قاتلین را دیدم عشقی شاعر کم باوری است و کاری به دین و آخوند و شرعیات ندارد، با این حال، رضا قلدر میرپنج و کارچاق کن هایش دست از سرش برنمی دارند و در نهایت از میان برش میدارند. شاید این حرفم به ضرر آقای جولایی تمام بشود ولی تصمیم دارم این کتاب را هدیه بدهم به کسانی که با شعار رضاخان روحت شاد مانوس اند
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.