یادداشت طناز

طناز

طناز

1403/10/3

اشک هایی که در سکوت جاری شدند
        «اگر نور را فقط به نقص‌هایت بتابانی، همه‌ی بی‌نقصی‌هایت در تاریکی فرو خواهند رفت.»

«نمیخواستم به خاطر تقدیر و سرنوشت عاشقم بشی، دلم میخواست عاشق شدنت دست خودت نباشه.»

«امشب گریه میکنی . تو تختت .وقتی تنها شی ،تازه میفهمی چقدر درد داره.»

«داشتن کسی که مدت‌ها پیش محو شده، کار آسانی نیست.»

«اگر بخشی از چیزی شده باشم که برات درد به همراه داره چی؟»

«خود را در اندوه گم میکنم. طوری گم می‌شوم که وقتی به زحمت از تاریکی بیرون می‌خزم،از جای جدیدی سر درآورده‌ام.»

دوسش داشتم شاید در اینده بازم بیام و بخونمش.
      
1

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.