یادداشت فهیمه نظری
1401/3/24
«پرواز در ظلمت» نخستین بار در پاییز ۹۳ در خارج از ایران انتشار یافت. شوکت متولد ۱۳۲۷ نویسنده و تاریخنگار است. او در سال ۱۳۲۷ در تهران متولد شد. در سال ۱۳۴۶ به آمریکا رفت. در آمریکا در مبارزات علیه جنگ ویتنام شرکت کرد و با پیوستن به جریان چپ، عضو سازمان دانشجویان ایرانی در آمریکا و کنفدراسیون جهانی شد. در نزدیکی انقلاب سال ۱۳۵۷ در تأسیس جبههي دمکراتیک ملی مشارکت کرد و مدتی از اعضای هیأت تحریریه «آزادی»، ارگان آن جبهه بود. حمید شوکت در این کتاب علاوه بر بررسی کتابهای مختلف، از رسالهی دکترای شاپور بختیار با عنوان «دین و دولت در عصر باستان»، نیز بهره برده که در فصل سوم به آن پرداخته است. همچنین کوشیده به برخی مدارک تحصیلی بختیار در دبیرستانهای هانری چهارم و لوییلوگران دست یابد. او به آرشیو وزارت خارجهی فرانسه هم سر زده تا رد پایی از بختیار در آنجا به عنوان فردی خارجی که در جنگ دوم جهانی در ارتش آن کشور خدمت میکرده پیدا کند. در میان اسناد وزارت خارجهي فرانسه پروندههای دانشجویان ایرانی مقیم آن کشور را هم کاویده هرچند چیز زیادی در این بخش نیافته. نویسنده از گفتوگوی منتشرنشدهی کیوان دادجو با بختیار در سال ۱۹۸۶ نیز استفاده کرده است. این گفتوگو دربارهی تحولاتی است که به انقلاب ایران انجامید. شوکت خود با فرانس دختر شاپور بختیار، شهینتاج بختیار همسر دوم او و چند تن از وزرای سابق، منشی بختیار در دورهی زمامداری و برخی دوستان و نزدیکانش گفتوگو کرده است. یکی از مهمترین منابعی که او در نگارش این کتاب از آن بهره برده، خاطرات منتشرنشدهي بختیار در دوران نخستوزیری است که حاصل دو سال گفتوگوی او با محمد مشیری یزدی معاون بختیار در دورهی نخستوزیریاش است. بختیار و جنگ ایران و عراق شوکت در بخش آخر کتاب با عنوان «بختیار در غربت» مینویسد که هرچند بختیار همواره مخالفت خود را با تجاوز نظامی عراق به ایران اعلام کرد، اما هیچگاه نتوانست با ارائهی دلایلی شفاف و استوار خود را از زیر بار اتهامی که او را موافق یا مشوق عرق در حمله به ایران میدانست رها سازد. شوکت در اثبات این سخن به حرفهای خود بختیار با هفتهنامهی ایرانتریبون استدلال میکند که گفته بود: «من معتقدم که عراق نمیبایست به ایران حمله کند... باز هم میگویم. من بین صدام و خمینی، صدام را انتخاب میکنم. اما در برابر ایران و عراق اصلا وارد بحث نمیشوم. طبعا ایران وطن من است و من ایران را برتر از هرجا میدانم ولی در جنگ بین صدام و خمینی گناه از آقای خمینی است. زیرا اوست که پیوسته خواست آن انقلاب دروغینش را صادر کند. او خواسته است که جنگ شیعه و سنی راه بیندازد... با عراق پیش از این جنگ صد درصد موافق بودم و معتقدم که آقای خمینی عنصری است مخرب برای تمام منطقه. حالا هم بر این اعتقاد هستم. اکنون نیز تنها غرب است که هنوز از آقای خمینی حمایت میکند. وگرنه کشورهای منطقه با ماندن وی هیچ موافقتی ندارند... هیچ ایرانی نمیتواند با حملهی عراق به ایران توافق داشته باشد... من تا جایی که اطلاع دارم، اگر یک رژیم قابل قبول غیر از خمینی در ایران روی کار بیاید، عراق به سرعت خاک ایران را ترک خواهد کرد. این نظر من دربارهی عراق است. کشوری چون عراق هرگز نمیتواند خیال داشتن ایران را داشته باشد. اما اگر آقای خمینی در ایران بماند، این خطر برای عراق هست که خود سرنگون شود و در نتیجه کشورهای عربستان سعودی و مصر و... دچار تزلزل شوند. پس همگی آنها ناچارند علاج واقعه را پیش از وقوع بکنند.» ص ۴۲۱ (۹ هفتهنامهی ایران تریبون) نکتهی جالب دیگر دربارهي جنگ ایران و عراق و نقش بختیار که شوکت بدان دست یافته، مطلبی است که در گفتوگو با شهینتاج بختیار همسر دوم بختیار فاش میشود. شهینتاج در گفتوگویی تلفنی با شوکت در ۲۴ آذر ۹۲ گفته است: «اندکی پیش از حملهی عراق به ایران، سفیر آن کشور در فرانسه به بختیار تلفن کرد و او را از ماجرا باخبر ساخت. گمان میکرد این خبر باعث خوشحالی او خواهد شد. حال آنکه جز این بود. او بلافاصله با یک هواپیمای کرایهای کوچک که خلبانی ایرانی آن را هدایت میکرد به عراق رفت تا صدام حسین را از این تصمیم منصرف سازد. همسرم به صدام گفته بود: مردم ایران میهنپرست هستند و اگر چنین شود پشت خمینی میایستند. اما صدام نپذیرفت و از آن پس میانهی آنها برهم خورد. او وقتی از بغداد برگشت، چند روزی به شدت ناراحت بود.» ص ۴۲۲
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.