یادداشت کتابخانهٔ بابل

کوسه شکم پر 12 میلیون دلاری: پرونده ای درباره اقتصاد سردرگم هنر معاصر
فی‌فی در ز
        فی‌فی در زیربغل زوزه می‌کشد

گوه هنرمندْ پیه‌رو مانزونی را دیده‌اید یا به یاد دارید؟ همان نود قوطی‌ سی‌گرمیِ کنسروشده که حالا شصت سالی از خلقشان می‌گذرد. چند لحظه صبر کنید. چندشتان نشود. اگر بگویم یک قوطی از آن مجموعه همین ده‌دوازده سال پیش بعد از یک حراجیِ نفس‌گیر سه میلیارد و هفتصدهشتصد میلیون تومان فروش رفت، باز هم چندشتان می‌شود؟ یعنی هر گرم گوه آقای مانزونی شد صدوبیست‌وچهار میلیون تومان ناقابل. از طلای بیست‌چار عیار گران‌تر. چهل سالی برویم عقب‌تر: چشمه یا آب‌نمای مارسل دوشان. باز هم چندشتان می‌شود؟ این «اثر هنری» یکی از مهم‌ترین آثار هنری سدهٔ بیستم نامیده می‌شود و آغازکنندهٔ مسیری نو در جهان هنر. یک قرن بیاییم جلو: یک کوسهٔ پنج‌متری که به‌سفارش شکار شده و یخ‌زده رسیده به اروپا و بعد از انجام مناسک هنری تبدیل شده است به اثری دوازده میلیون دلاری. شاید از خودتان می‌پرسید که این هم شد هنر؟ این‌ها هم شد اثر هنری؟ پاسخ دنیای هنر این است که بله! اثر هنری‌ست چون هنرمند و اقتصاد هنر آن را اثر هنری می‌داند. مخاطب هم پس از مشاهده‌اش در موزه‌ها اظهار نفهمیدن و لذت‌نبردن نمی‌کند. شاید سرسختی کنید که: اصلاً گیریم این‌ها هنر. این همه پول بی‌زبان چرا باید برود پای این چیزها؟ در جهانی که میلیون‌ها انسان برای روزی دو سه دلار مرده و زنده‌شان را یاد می‌کنند، این پول‌ها چه معنی دارد؟ دُن تامپسونِ اقتصاددان و مجموعه‌دار در این کتابِ درخشان پی پاسخ همین پرسش‌ها رفته است. روزنامه‌نگاری امریکایی گفته بود که فلان کسک «با کمک مشتی دلال و مجموعه‌دار اشیای پیش‌پاافتاده را به سرمایه تبدیل می‌کند و پورنوگرافی را به اثر آوانگارد و آت‌وآشغال را به هنر فاخر.» نمی‌دانست که ناخواسته دارد از فرآیندی می‌گوید که محرک اصلی‌اش نظمی اقتصادی‌ست که هر پدیده‌ای را ــ ازجمله هنر ــ از ریخت می‌اندازد و به‌دلخواه شکلش می‌دهد. استخراج طلا از چاه روده‌ها.
نویسنده در مقدمهٔ فارسی کتاب نوشته است که حرف‌های این کتاب خیلی به قوارهٔ بازار هنر ایران نمی‌خورد. با اجازهٔ ایشان بهتر است «ماهیت» را به «اندازه» ترجیح دهیم: عیناً همان روان‌شناسی، همان مناسبات و همان روابط متعارف جهانی در اینجا نیز برقرار است؛ شاید چرک‌تر و موحش‌تر. اینجا نیز سلبریتی‌ و دارندهٔ ته‌ریش و هیلزنشین‌ پای پیش‌رفتِ این تئاتر پول‌ساز چمباتمه زده‌اند. شاید تنها بتوان دو تفاوت یافت: اینجا «دلالان» همزمان «مشاور» و «منتقد» نیز به شمار می‌آیند، و تابلو-انسان‌هایی که دستشان نمی‌رسد، به پرینت‌ «آثار بزرگ» بر زیربغل برنزه قناعت می‌کنند.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.