یادداشت Navid Kalahroudi

دولت مدرن و بحران قانون: چالش قانون و شریعت در ایران معاصر
        واپسین اثر داود فیرحی تلاشی است برای توصیف و تحول مفهوم قانون در ایران از عصر مشروطه تا جمهوری اسلامی.
 از نظر فیرحی انقلاب مشروطه در جامعه ای شکل گرفت که نتوانسته بود تعریف دقیقی از حکمرانی ارائه کند به تعبیر دیگر اگرچه ایرانیان در حال تلاش برای خروج از سنت بودند اما همزمان نتوانسته بودند به حکمرانی جدید نیز به طور کامل وارد شوند.
 از نظر فیرحی تناقض های فراوانی در این دوره شکل میگیرد که از جمله آنها میتوان به تناقض بین دین و دولت و ملیت و تجدد اشاره کرد. نویسنده مشکل ایرانیان را ناتوانی در هضم مفهوم تجدد میداند. گروهی میان سنت و شریعت و تجدد قائل به تناقض ذاتی بودند و گروهی دیگر مدعی بودند میتوان میان این دو نسبتی برقرار نمود. فیرحی مشروطیت را نه استحاله تشیع که اتفاقا پاسخی از درون به بحران های دوران قاجار می داند. او با برجسته سازی دستگاه فقهی مدعی است که این دستگاه فقه است که تلاش میکند مفاهیم قدیم را از مشروعیت خالی و جدید را جایگزین آن سازد! 
اما این روند به شکست انجامید چرا که به تعبیر فیرحی مذهبیون نتوانستند بین مذهب و اقتضائات دولت ملی آشتی برقرار کنند و روشنفکران نیز نتوانستند میان ملیت و تجدد نسبتی برقرار کنند و به باستان گرایی فرو غلتیدند و ناکامی هر دو این گروه ها به ناچار ایرانیان را در دهه های بعد با چپ زدگی و غرب زدگی و ضدیت با تجدد مواجه کرد که مواجهه ای ایدئولوژیک بود. به بیان دیگر تیغ نقدها از حمله به استبداد به حمله به استعمار و دیدگاه های فرامرزی تغییر جهت داد. 
ابهام در مشروطه اما هم در تعریف مفهوم ملت بود و هم در مفهوم خود دولت و از این رو پیامدهای این روشن نبودن مفاهیم خودش را به شکل دیگری نیز نشان داد که آن بازگشت به خویشتن امثال شریعتی بود. فیرحی در فصول بعدی ضمن ارائه نقدهای تند به جواد طباطبایی مدعی است که پیامد نگاه طباطبایی تنها به ملت گرایی پرخاش گر خواهد انجامید، تعریف او از ملیت کاملا از دیدگاه های تاریخی و قوم گرایانه جدا نیست و مبهم است و همچنین اساس اندیشه ایرانشهری بر کانون سلطنت میچرخد در حالی که از نظر فیرحی و برخلاف نظر طباطبایی انقلاب مشروطه اساسا مرگ اندیشه سلطنت است!
 واپسین مشکلات از نظر فیرحی روشن نبودن نسبت قانون و شریعت و همچنین وجود سه دشمن برای مشروطه است که عبارتند از اسلام سیاسی، چپ گرایی و باستان گرایی. نویسنده در فصل آخر به تاثیر این سه دیدگاه بر مفهوم قانون در ایران میپردازد و با نقل مذاکرات خبرگان نشان میدهد که چگونه برای کسانی همچون جوادی آملی و بهشتی قوانین نظام های چپگرای وقت الگو بوده است.
      
5

8

(0/1000)

نظرات

Mmmmmmm

Mmmmmmm

1401/8/14

تعریف این کتاب رو خیلی شنیدم ممنون از توضیحات خوبتون،🌷

0