یادداشت ریحانه شهبازی

        «ژیل: اعتماد «داشتن». آدم هیچ‌وقت اعتماد نَ«داره». اعتماد مالکیت‌پذیر نیست. می‌تونه در اختیار کسی قرار بگیره. آدم اعتماد «می‌کنه».
لیزا: دقیقاً. همین برام سخته.
ژیل: برای این که در جایگاه تماشاچی و قاضی قرار می‌گیری. از عشق توقع داری.
لیزا: آره.
ژیل: در حالی‌که این عشقه که از تو توقع داره. تو می‌خوای که عشق بهت ثابت کنه که وجود داره. چه اشتباهی! این تویی که باید ثابت کنی که اون وجود داره.
لیزا: چطوری؟
ژیل: با اعتماد کردن...»

یک عاشقانه‌ی نا آرام...
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.