یادداشت محمدمهدی فلاح

        کتاب به تمام معنا یک شاهکار است و نمونه مثالی از تفسیر یک شخصیت تاریخی براساس نظام فلسفی بکر و ناب. فارغ از اینکه تا چه میزان تفسیر بدیو از پل صحیح باشد و تا چه میزان بتوان از خلال بحث‌های کلیشه‌ای، او را متهم به بدفهمی پل کرد، تفسیر بدیو کاملاً منسجم و سرراست یک حرف را می‌خواهد بزند: پل را می‌توان در خارج از سنت مسیحی به‌عنوان سوژه‌ای فهمید که در مقام اعلام حقیقت ایستاده و این حقیقت را با صدای رسا برای همگان اعلام می‌کند؛ بی‌هیچ تفاوتی و به اقتضای همین اعلام‌کردن است که رسول (نه فیلسوف و نه نبی) می‌شود و می‌تواند در عین تکینگی و خاص‌بودگی، در مقام بنیان کلی‌گرایی قرار گیرد. 
کتاب شامل یازده فصل است که در هر کدام از فصل‌ه، بدیو مخاطب را با پل خودش آشنا می‌کند؛ از «پل کیست؟» شروع می‌کند تا به «عشق» و «امید» به‌عنوان ارکان ایمان مسیحی برسد و حتی به شبهه‌های فمنیستی علیه پل جواب می‌دهد. برای همین تقریباً تصویری کلی از او بدست می‌آید و درتفکر بدیو، صورت «عشق» حقیقت ظاهر می‌شود. پل پیامبران همگان است تا جایگاه سوژه انسانی در مقام پسر را مستقر سازد و اعلام کند چگونه باید از طریق موقعیت تکینه و انضمامی زندگی، انسان به‌مرتبه کلیت ارتقاء یابد و چگونه باید در این موقعیت، وفادارانه پابرجا باقی بماند.
بدیو برای تبیین چنین موضعی لاجرم باید از قانون و نص عبور کند و درنهایت از پل عملاً مسیحیت‌زدایی کند؛ در عین حالی که فصل‌های نهایی با تکیه بر اقرار پل به یهودی بودنش تلاش می‌کند که موقعیت انضمامی وی را حفظ کند، ولی درنهایت پل در تصویر نهایی‌اش از نقطه‌نظری دینی یک دئیسم است: سوژه‌ای ایستاده دربرابر حقیقت که عملاً به هیچ شرعی پایبند نیست و عملاً هر چیزی به واسطه اعلام حقیقت روا می‌دارد. 
چنانچه در ابتدا نیز گفته شد، فارغ از این که تا چه‌میزان این تصویر از پل به‌لحاظ تفسیر قابل خدشه است، در مواجهه با حقیقت نیز جایگاهی برای عمل باید گشوده شود. برای بدیو ایمان به‌معنای عشق به حقیقت است و ازجمله ضرورت‌های ایمان، اعلام آن برای خطاب قراردادن همگان است؛ حلقه مفقوده ولی هنوز عمل است که باید مورد بازنگری واقع شود. در نسخه‌ی کنونی این کتاب عملاً راه‌حل بدیو نفی هر قانونی است، در نسخه اینجایی و اکنونی و انضمامی ما راه‌حل چه خواهد بود؟
      

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.