کینه، نفرت و خشم تا آخرین صفحه ادامه داشت اما با همهی تلخیهایش نمیتوانم لذتی که از خواندنش بردم را نادیده بگیرم. حالا میتوانم چشمهایم را ببندم، وادرینگ هایتس را ببینم و خودم را در آنجا تجسم کنم. باید برای این فضاسازی و آنچه تجربه کردم، قدردان امیلی برونته باشم.