یادداشت barly
1402/11/10
راستش داشتم کتاب خونه ی بچگی هامو مرتب میکرد که یدفعه به این کتاب بر خوردم و تمام خاطرات کودکیم اومد جلوی چشمم یادم این کتابو یکی از خادم های مهربون حرم امام رضا بم داده بود و من با دیدنش کلی ذوق زده شدم الان با اینکه حدود هفت یا هشت سال از اون موقع میگذره وقتی بازش کردم هنور بوی نویی میداد همه ی برگه هاش صاف بود و ردی از کهنگی نداشت ممکنه الان وقتی بخونمش زیاد واسم جالب نباشه ولی اون موقع برای من ارزشمند ترین کتاب توی کتاب خونم بود🫠
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.