یادداشت پر
1400/7/4
«[سینما] شاید تنها جایی بود که در تاریکی آن هیچکس با هیچکس فرقی نداشت. آنجا حادثهای رخ میداد که با زندگی من خیلی فرق داشت... گستردگی تخیل و امکان، و کشف تعریفهایی که دیگران از جهان دارند، و شباهتها و تفاوتهایش با آن زندگی که ما میکردیم، سینما جای خالی بسیاری چیزها را پر میکرد، و شاید بیشترین مشغلهی ذهن این بود که در زندگی دیگران این همه تغییر هست و در زندگی من هیچ اتفاقی نمیافتد.» استاد تئاتر، این نویسندهی مقهورکننده با نثری باشکوه، با تجربههایی منحصربهفرد در سینما، دربارهی شروع علاقهاش به سینما چنین میگوید. گرچه درخشش او در سینما تنها یک ضلع از چندضلعی کارنامهی پربار اوست، اما همین گریختن از مدرسه و پناه بردن به سینما نقطهی عطف آغازی برای این شخصیت شده است: بهرام بیضایی. گفتوگو ماهرانه و جذاب پرداخته شده است، نوشابهی امیری با کارنامهای پربار و ذهنی توانا در برابر او نشسته و از تبار خانوادگی، زندگی کودکی و جوانی، آن گسست مهم در زندگی بیضایی ــ یعنی کشف سینما ـ، اندیشیدنش، تجربههایش در قلم زدن و فیلم ساختن، نسبتش با مردم و آن آینههای تکرارشونده در آثار تصویریاش میپرسد و بیشترِ جاها با بیضایی وارد دیالوگ میشود. راست آنکه، برای دانستن و جُستن زندگی بیضایی شنیدن مصاحبههای بهدورازممیزیاش و تماشای مستندی چون «عیّار تنها» (علا محسنی، 1399) کارسازتر مینمایند؛ هرچند که تمرکز نوشابهی امیری در بخش زندگینامهی این گفتوگو بر دنبال کردن سِیرِ شکلگیری علایق و مسیر فکری بیضایی است. تمرکز گفتوگو البته نه بر آثار اجرایی و مکتوب بیضایی، که بر سینمای اوست. نقطهی آغاز، برخوانیِ آرش، نوشتهی بیست سالگی او، از آنجا که هم اهمیت تاریخی دارد و هم حلقهی اول زنجیر اندیشهی بیضایی است به گفتوگو راه پیدا میکند و محلِ مصاحبت میشود. نوشابهی امیری در سالهای دور سردبیر مجلهی گزارش فیلم بود و سالها در عرصهی سینما قلمفرسایی کرده است. میکوشد دربارهی جهان فیلمها و برخی ابهامات و برداشتها با بیضایی وارد گفتوگو شود، به «مردم»، «روشنفکر» و «زن» در آثار او توجه دارد و سعی میکند تفسیر بیضایی را از آثار خود به دست آورد؛ چرا که میدانیم اثر هنری از مؤلف جداست و مؤلف خود یک مخاطب یا یک مفسّر آثار خود است. در بخش «آینهها» از گفتوگو، آن وجهی از بیضایی که جستوجوگر و زندگیبخش به اسطورههاست خود را به مخاطبش بیشتر نشان میدهد. و در آخر صحبت از «مسافران» (1370) و «سگکشی» (1379) است، دو فیلم مهم و متأخر کارنامهی بیضایی تا زمان گفتوگو. تنهایی بیضایی بهمثابهی یک روشنفکر در جامعهی ایران، در واقع در جایگاه «غریبه» در فیلمها واکاوی میشود و این میان نیز نوری تابانده میشود بر زوایای تاریک مسائل فیلمسازی او در ایران و مسألهی تمامناشدنی و بغرنج سانسور و کارهای ناتماممانده و کارهای ساختهنشده. در این گفتوگو، امیری میکوشد تفسیر خود را از دوگانهی زن/روشنفکر در فیلمهای بیضایی به دست دهد و اصطکاک این دو نفر در سطح دیالوگ خواندنی و در شناخت جهان ذهنی بیضایی راهگشاست. او در انتهای کتاب، در مقالهای که ضمیمهی این گفتوگو آورده است میکوشد نظر خود را تکمیل کند و بر زن به عنوان یکی از اقمار چهارگانهی فیلمهای بیضایی تمرکز میکند و بدینترتیب بر آن است که بهرام بیضاییِ روشنفکر را در متنِ فیلمهایش بازبیابد. صفحات پایانی کتاب آراسته به عکسهایی از تولید فیلمهای اوست، هرچند که ای کاش ناشر تمهیدی بهتر برای چاپ این عکسها میاندیشید. «جدال با جهل» برازندهترین نامی است که برای سیر زندگی بهرام بیضایی میتوان برگزید. عمرش دراز باد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.