یادداشت مها

مها

مها

1403/10/5

مهربان باش
        مهربانی آدم‌ها برام خیلی ارزشمنده و بیش از هرچیزی تو خاطرم می‌مونه. مثلاً من اون دختر چادری غریبه تو دانشکده پزشکی که وقتی پریود بودم و  حالم خیلی بد، چادرشو داد که دور خودم بپیچم و کوله‌اش رو که پامو بذارم توش تا گرم‌تر بشه هیچ‌وقت یادم نمیره، هرچند اگر دوباره ببینمش احتمالاً نشناسمش.   یا اون خانم غریبه تو پاساژ قائم که وقتی حالم بد شد سرمو گذاشتم رو پاش. یا اون آقای کناریم  توی هواپیما که من تمام مدت که خواب بودم سرم رو شونه‌اش بود و متوجه نبودم و هیچی نگفته بود.
یا اون یکی آقای غریبه تو هواپیما که وقتی دید دارم کتاب می‌خونم چراغ مطالعه را برام روشن کرد تا چشمم درد نگیره و carry on ام را موقع پیاده شدن بهم داد. یا حتی اون پلیسه که همرام اومد و بهم یاد داد چیکار باید بکنم.  لیست مهربونی آدم‌ها توی خاطرم تمومی نداره و تازه این نمونه‌ها فقط از غریبه‌ها بود.
از آدم‌ها خوشم میاد، همان‌قدر که می‌توانند بی‌رحم و خودخواه باشند ، مهربون هم هستند.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.