یادداشت زهرا عباد
1404/2/29
#یادداشت_کتاب #ماهیها_به_دریا_برمیگردند مدت زیادی بود بعد از خواندن کتاب الی... منتظر بودم خانم غفارحدادی داستان این خانواده فلسطینی را بنویسد. اما مشخص شد او خودش داستان یا روایت را نخواهد نوشت و همه مصاحبهها را به دوستش خانم اعتمادی داده تا او این کار را انجام دهد. بعد از چاپ کتاب ماهیها به دریا برمیگردند اول توی ذوقم خورد. انتظار نداشتم آن همه تعریف از ساعتهای زیاد مصاحبه، شده باشد کتابی با این قطر که تازه نیمی یا بیشتر آن، داستان یک دختر ایرانی است که مثلا با یک خانواده فلسطینی همسایه شده و دارد ماجراهای آنها را هم علاوه بر زندگی شخصی خودش، در دفتر خاطراتش ثبت میکند. نمیدانم، شاید سلیقه دیگران این مدل روایتگری را بیشتر بپسندد، ولی من شخصا ترجیح میدادم این ماجراها را به صورت مستقل بخوانم. خصوصا بعد از خواندن کتاب خار و میخک و تاوان عاشقی، خیلی برایم جذاب بود کتابی بخوانم که یک جورهایی ترکیب این دو کتاب باشد! بعضی میگویند این مدل داستان بیشتر مورد پسند مخاطب خصوصا نوجوانان است، اما من یکی بعد از خواندن کتابهایی مثل متولد زندان، پاشنه بلند در کافه، ستارهها چیدنی نیستند و ... حس خوبی به این مدل روایتهای تنیده شده در داستان ندارم. نویسنده در این کتاب هم از همین روش استفاده کرده است. راوی دارد داستان زندگی خودش را ثبت میکند ولی در حین آن، خاطراتی که از طوبی، یک زن اهل غزه میشنود را هم لابلای خاطراتش مینویسد. تلاش نویسنده ستودنی است. داستان هم خیلی بهتر از کتابهایی که بالاتر نام بردم شده است. ولی باز هم برای من که میدانم طوبی (اگر اسم واقعی آن زن فلسطینی باشد) و همسرش و فرزندانشان در لبنان زندگی میکنند (در سفرنامه الی... خواندهام) حس سردرگمی دارد که میخوانم شخصیتها در این داستان در دمشق و ایران زندگی میکنند. نمیتوانم بفهمم نویسنده چقدر از ماجراهای واقعی را دستکاری کرده و در داستان گنجانده. یا حس میکنم بخش زیادی از خاطرات حذف شدهاند. ترجیح میدادم این خاطرات شبیه کتاب قصه ننه علی یا موسیو کمال نوشته میشد. اگر کتاب به شکل روایت نوشته میشد، میتوانستیم آن را ورژن زنانه خارومیخک بدانیم. یعنی زندگی یک زن فلسطینی اهل غزه که شوهرش مجاهد است را از زبان او بشنویم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.