یادداشت طیبه اژه ای
1402/3/30
4.4
5
اولین کتاب شعریه که قراره براش فعالیت تعریف کنیم.. پرت میشم به شونزده هفده سال پیش.. دبیرستان.. زمزمههاش میاد زیر زبونم.. *آری آری، زندگی زیباست زندگی آتشگهی همواره پابرجاست گر بیفروزیش، رقص شعلهاش از هر کران پیداست ورنه، خاموش است و خاموشی گناه ماست* چقدر این شکلیایم؟.. چقدر خودمون رو مسئول زنده نگه داشتن شعلهی زندگی میدونیم؟.. *ترس بود و بالهای مرگ کس نمیجنبید چون بر شاخه برگ از برگ سنگر آزادگان خاموش* سرما وجودم رو پر میکنه... سنگر آزادگان خاموش است و من؟.. من در چنین دورانی همچون "کودکان بر بام"؟ یا همچون "مادران غمگین کنار در"؟ یا نه.. همچون "مردها در راه"؟ ترکیب دختر و مادر که نشستهاند کنار در، و مردهایی که در راهند اذیتم میکنه.. تکرار تصویر زنانی که میشینن تا مردها نجاتشون بدن.. *منم آرش سپاهی مردی آزاده به تنها تیر ترکش آزمون تلختان را اینک آماده* ناخودآگاه وقتی آرش اسمش رو فریاد میزنه قلبم گرم میشه.. انگار امید توی دل منم جوونه میزنه.. *هزاران چشم گویا و لب خاموش مرا پیک امید خویش میداند* اما درونم در جدال اینکه چشم انتظار یک "قهرمان" بودن خوبه؟ همیشه باید یه قهرمان بیاد و مشکلات رو حل کنه؟ شعر مثل همیشه غمگینم میکنه، اما حالا انگار دستم پُر تر شده.. انگار این بار شعر رو جور دیگهای خوندم.. پ.ن: در نسخهی چاپشده توسط انتشارات کانون متاسفانه و کاملا بیدلیل، بخشهایی از شعر حذف شده و حتی تغییر داده شده، و چقدر حیف.. بگذریم از سایز عجیب کتاب که حتی راحت نمیشه در دست گرفتش
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.