یادداشت ابوالفضل شربتی

منشور روحانیت: پیام تاریخی و مهم حضرت امام خمینی (س) خطاب به روحانیون سراسر کشور
        کتابچۀ «منشور روحانیت» نامۀ مفصل و عریانِ امام خمینی به «طلّاب» است. راستش برای خودم این پرسش مطرح بود که در این هیاهو چرا این کتاب را به دست گرفتم. اما بلافاصله پرسش بعدی‌ام این بود که جانِ کلام امام چیست، و در این گذارِ چندساعته به ریزه‌کاری‌هایی برخوردم که امروز شاید به کارمان بیاید.
1.	چرا این کتاب را به دست گرفتم؟
انگیزۀ ابتدایی‌ام مسأله‌ای درون‌گفتمانی بود. هفتۀ پیش، که بالاخره بعد از سال‌ها حوزه‌ای به‌صورت رسمی قبولمان کرد، با طیفی از روحانیون روبرو شدم که فاصلۀ فکری‌مان بسیار بود. اما مثل اینکه در یک چیز اشتراک داشتیم: امام خمینی. اما این تنها در ظاهر بود، متوجه شدم در تفسیر امام هم اختلاف داریم. یکی از آن‌ها گفت منشور روحانیتِ امام را بخوانید. طوری گفت که گویی امام در این نامه با آنچه از امام می‌شناختم متفاوت بود.
علاوه‌براین، تفسیر «امام خمینی» همچنان مهم است. مخصوصاً وقتی از مجموع روایت‌های برآمده از اول انقلاب «رهبری حداقلی» را می‌بینیم. تفسیر از آن جهت اهمیت دارد که چگونه تصویر رهبر حداقلیِ من با یک نامه می‌شود پشتیبان حداکثری دیدن امور. بگذارید کمی مسأله را باز کنم. در نتیجۀ دیدن و شنیدن صغیر و کبیر حوزه‌های علمیۀ رسمی، برداشتِ من این بود که وابستگی حوزه‌ها به «نظام» جمهوری اسلامی امری بدیهی و قابل‌‎قبول است. گویی اساساً شأنِ حوزه چنین است. اما دو مسأله ذهنم را مشغول کرد. یکی مقالۀ «مشکل اساسی در نظام روحانیت» از شهید مطهری و دیگری نگریستن به حوزه‌های علمیه تا همین چند وقت پیش. هیچگاه حوزه‌ها وابسته به نظام حکمرانی نبوده است. استقلال خود را داشته. این‌ها من را بر آن داشت تا این نامه را با دقت بخوانم.
2.	جانِ کلام امام چیست؟
امام می‌گوید «روحانیت اصیل و متعهد» باید در صحنۀ اجتماع و مسئولیت‌های اجرایی باشد. ویژگیِ این دسته از روحانیون اینست که در سرتاسرِ زندگی‌شان بر اساس زهد، تقوا، درس و ریاضت زیسته است، در ترویج فقاهت سه عنصرِ هنر، صداقت و تعهد را داشته‌اند. روحانیونی که زمان و مکان را می‌شناختند، و متوجه اسلام و کشورِ اسلامی‌شان بودند. در مقابلِ این دسته «روحانیون وابسته، مقدس‌نما و تحجرگرا» قرار دارد. این‌ها دین را از سیاست جدا می‌کردند و می‌کنند. بعضی از این‌ها عامدانه چنین می‌کنند و بعضی دیگر از حماقتشان است و ناخواسته. ماحصل تمامِ این روحانیون به دست دادنِ نظریه‌ها و توجیه‌ها برای رضایت به وضع موجود بود. مشخص است که روحانیت اصیل و متعهد باید روبروی دستۀ اخیر ایستادگی کند. این وظیفه در چند مورد قابل پیگیری است، التزام به فقه جواهری در عین آگاه بودن به زمانه، یعنی روحانیتی که از آمریکا و شوروی و بازیِ آن‌ها آگاه باشد، اقتصاد حاکم بر جهان را بشناسد، تزویرها و حیله‌های فرهنگ حاکم بر جهان را بشناسد. 
در ادامه چند مطلب جالب را به صورت گذرا فهرست می‌کنم، مسائلی که در حکم مقدمات و سیر منطقی بحث به کار رفته است، اما خودِ آن‌ها امروز موضوعیت دارد.
2.1. محاکمۀ روحانیون. حتی امام خودشان را یکی از روحانیون می‌داند، می‌گویند اگر تخلفی از من سر زد من را هم مواخذه کنید. می‌توان از این تصویر به «رهبری حداقلی» یاد کرد. از دیگر دلالت‌های رهبری حداقلی اینست که امام روحانیون را در قبال انقلاب تعریف می‌کند نه نظام جمهوری اسلامی. خودشان کنار ایستاده‌اند و در حال توصیه‌اند.
2.2. مدعیان فقه پویا در پی اختلافند، فقهِ جواهری، با توضیحی که داده شد، پاسخگو است. اما جالب اینجاست که در رأس فقه جواهری فقیه نیست، بلکه مجتهد است. کسی که حتی فلسفه و عرفان را در کنار مناسباتِ روزِ جهان بشناسد.
2.3. صدورِ معنویِ انقلاب. مظلومیت ما در جنگ هشت‌ساله به اثبات رسید، جنگی که دوست و دشمن مشخص شد، جنگی که جنگ فقر و غنا بود. جهان این مظلومیت را فهمید و همین باعث شد که انقلاب را صادر شود. جنگ هشت‌سالۀ ما بود که افغانستان را در جنگ با شوروی کمک کرد، و فلسطین را فتح خواهد کرد. جنگ هشت‌ساله ندایی از اسلام‌خواهی را در جهان منتشر کرد.
2.4. جنگ وظیفه‌مان بود، و کاری به نتیجه نداشتیم. ما کاری به نتیجۀ جنگ نداشتیم و نتیجۀ فرع بر وظیفه و تکلیف است.
2.5. راهپیمایی‌ها و تایید حکومت. شاید چند سال اخیر به این گفته برخورده باشید که راهپیمایی‌ها دلیل بر حقانیت حکومت است. امام هم در اینجا چنین حرفی می‌زند، اما با یک تفاوت. امام «راهپیمایی 22 بهمن» را پیشتیبانی مردم از حکومت در «اصول» می‌داند. امام در چند جا بر کلمۀ «اصول» تاکید دارد.
2.6. آتش به اختیار نباشید. امام می‌گوید این‌ها مسائل را برای علم و آگاهی گفته است و به‌معنای آن نیست که فردای این نوشته حرکت تند و انقلابی صورت گیرد.

      
1

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.