یادداشت زکیه
1400/6/16
4.1
14
یکی از چهار اثر مشهور لئو تولستوی است که به نسبت جنگ و صلح، آناکارنینا و مرگ ایوان ایلیچ در میان تولستوی خوانها مهجورتر است. این درحالیست که بسیاری از منتقدان این رمان را پختهترین و سَختهترین اثر تالستوی در آرای خویش میدانند. زیرا تولستوی رستاخیز را پس از آن سه و در دوران ثبات فکری و عبور از تحولات درونی خود نوشتهاست. شاید این کتاب مانند آناکارنیا و جنگ و صلح در اسلوب داستان نویسی و شخصیتپردازی، اعجاب برانگیز نباشد: زیرا این کتاب تنها ۲شخصیت اصلی دارد "ماسلوا" دختری ندیمه، و "نخلودف" پسری از طبقه اشراف؛ و نیز فراز و فرود و تکثر روایت دو اثر مذکور را ندارد... اما با این وجود من در حین خواندن این کتاب، آن استحکام و مفهوم باور و جانِ کلام را در رستاخیز نخلودف، و یا به عبارتی تولستوی، می یافتم... و در پایان داستان با خود زمزمه میکردم: ای رستخیز ناگهان! وی رحمت بی منتها* ای آتشی افروخته در بیشه اندیشهها
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.