یادداشت مجتبی شاهسون

                
اریش ماریا رمارک، نویسنده و داستان نویس آلمانی است که در قرن بیستم میلادی ، درست در قرنی که دو جنگ جهانی بزرگ را در خود داشت، زیسته است. او کتاب در جبهه غرب خبری نیست را با الهام از زمانی نوشته که خود در جریان جنگ جهانی اول به جبهه فرا خوانده شد. قطعا حضور در فضای جنگ برای افرادی که تفکر خیال پردازانه تری دارند، مانند داستان نویسان و کتابخوانان، تجربه متفاوتی از دیگران حاضر در صحنه های جنگ است. اریش ماریا رمارک، این کتاب را برای آن نوشته است که چهره زشت و حقیقی جنگ را به مخاطبان خود نشان دهد. او داستان یک گروه آلمانی و سربازان جوانش را روایت می‌کند که در واپسین روزهای جنگ، می‌جنگند، رنج می‌کشند و میمیرند در حالی که می‌دانند شکست نزدیک است. 
کتاب در جبهه غرب خبری نیست، که از مهم ترین و بهترین کتاب های مرتبط با جنگ است، برای آن نوشته شده است تا نشان دهد که جنگ، چه بلایی بر سر سربازان آن می‌آورند. گروهی از مردان بر سر یک میز برگه ای را امضا می‌کنند که جنگ را آغاز می‌کند اما کسان دیگری باید به جبهه ها بروند، آدم های دیگری را بکشند و خود نیز کشته شوند درحالی که هردو خانواده ای را دارند که چشم انتظار آن ها هستند. 
این کتاب، چهره وحشتناک و غم انگیز جنگ را نشان می‌دهد که چگونه خوی وحشی گری انسان را به صحنه واقعی می‌کشاند، انسان هایی که در جنگ نه شهامت بلکه تنها ترس را تجربه می‌کنند. سربازانی که در زیر خمپاره ها نمی‌میرند و سالم به خانه‌هایشان برمی‌گردند اما هیچ کس نمی‌داند که آن ها واقعا تا پایان عمر چگونه زندگی می‌کنند. سربازان جوانی که پس از جنگ ، در اوج جوانی در نهایت پیری باز می‌گردند و دیگر آدمی نیستند که روز اول پا به جبهه گذاشتند.

        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.