یادداشت فاطمه حسین پور

                داستان درمورد افراسیاب، رئیس یک دسته راهزنه که با دیدن یک تصویر روی یکی از قالیچه هایی که از یه کاروان دزدیده بودن، احساس می‌کنه چیزی در وجودش داره تغییر می‌کنه. بعد از اون راهزنی رو کنار میذاره و شروع می‌کنه به سفر کردن. این سفر باعث میشه که افراسیاب جدیدی متولد بشه.

کتاب نثر ادبی و دلنشینی داره. از اون کتاب هایی بود که دلم نمی‌خواست تموم بشه. واقعا دوستش داشتم. قسمت هایی از داستان هم به اوضاع اصفهان در دوران حکومت ظل السلطان اشاره می‌کنه و به مردمی می پردازه که سعی میکنن با استبداد مبارزه کنن.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.