یادداشت شقایق شامخی
2 روز پیش
یادداشتی برای شاه لیر- (با تمرکز بر کوردلیا)- ویلیام شکسپیر نمیدانم چه بنویسم؛ شاه لیر، تراژدی دروغ، پیری و زوال عقل است؛ از قدیم عاقلان گفته اند: (خداوندا، از عمرم بکاه و به عقلم بیافزای)! شاهلیر، با الهام از شخصیت Leir of Britain، پادشاه افسانهای بریتانیای باستان، در کتاب تاریخچه پادشاهان بریتانیا، به نگارش جفری مانموث، نگاشته شده در سال ۱۱۳۶، خلق شده است. یحتمل شکسپیر شاهلیر را در سال ۱۶۰۵ خلق کرده باشد. شاهلیر پیر و خرفت شده است؛ عقلش سر جایش نیست؛ قلمرو شاهیاش را به دست دو دختر چاپلوس بدطینتش سپرده، و دعای خیرش را از دختر فرشتهسیرتش، کوردلیا، دریغ کرده و وی را بیجهیز و ملعون به همسری شاه فرانسه در میآورد. اما کوردلیا میگوید: ((گذشت زمان آنچه را که حیلهگری پنهان میدارد آشکار خواهد ساخت؛ و کسی که بر بدکاریهایش سرپوش میگذارد سرانجام شرمساری خواهد برد)) کوردلیا، قهرمان زن داستان است؛ اما بسیار کم بدو پرداخته شده؛ اما در همه جای داستان سایه انداخته است. چرا کوردلیا بر همه جای داستان اشراف دارد؟ زیرا مظهر صداقت است و تمام تراژدیها به دلیل حرف های صادقانه وی و دروغگویی و چاپلوسی دو خواهر دیگرش و دروغگویی های ادموند (پسر نامشروع کنت گلاوستر (از نزدیکان شاهلیر) ) نشات میگیرد. ((علت محروم گشتنم از لطف و مرحمت شما، بهدرستی، بیبهره بودنم از چشمی مدام دریوزهگر است و چنان زبانی که از نداشتنش خشنودم و همین کمبودهاست که غنیترم میگرداند.)) در مقابل کوردلیا، گونِریل قرار دارد؛ دختر دیگر شاه که در این نمایشنامه، نماد پست ترین فطرت های انسانیست. گونریل برای رسیدن به آنچه میخواهد، از هیچ چیز ابایی ندارد؛ نه صداقتی دارد و نه شرافتی. او پدرش را در طوفان رها میکند، خواهرش را به کام مرگ میکشد و در اخر، ناتوان از پذیرش شکست، خودش را به آغوش مرگ میاندازد؛ لذا دیگر گناهی نیست که گونریل نکرده باشد. بیشک، از نظر نقش زنان در نوشته های شکسپیر، شاهلیر یکی از کلیدی ترین آثار به شمار میآید.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.