یادداشت یاسمین فلاحتی

        حقیقتش اصلا قصد نداشتم این کتابو بخونم، حداقل الان، ولی وقتی شروع کردم انقدر با شخصیت اصلی داستان،کامیی، همزاد پنداری کردم که دنبال کردن داستانش برام شیرین و لذت بخش شد. و نه فقط من احتمالا هممون یک کامیی درون داریم  که به قول خودش همه عوامل خوشبختی و داره ولی خوشبخت نیست. 
داستان از این قراره که کامیی از دست خودش و زندگیش به ستوه اومده ولی نمیتونه دلیل خاصی برای حال بدش پیدا کنه، خیلی اتفاقی با کلود آشنا میشه و مسیر زندگیش کم کم تغییر میکنه...
روند داستان آروم و روونه و خسته کننده نیست خوشبختانه و برخلاف تصور ذهنیم، از اون مفاهیم زرد روانشناسی نداشت که بخواد توی ذوق بزنه و نکاتش و روش‌هاش به نظرم کاربردی اومد. نکته آخر  هم اینکه آخر کتاب همه اون گام‌های کوچیک لازم برای، به قول کلود"تراز شدن" ، رو لیست کرده، البته اگ کتاب و نخونین چیز خاصی دستگیرتون نمیشه.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.