یادداشت آسیه کلایی
1402/11/23
4.1
2
یه داستان کوتاه سمبلیک با نثر روان جلال... داستان پسری که توجهش جلب گلدسته های نیمه کاره مسجد نزدیکِ مدرسه می شود و تصمیم می گیرد هرطوری که شده برود بالای گلدسته ها. داستان بشدت نمادگراست و هر شخصیت، هر تصویر و هر مکان نماد یک مفهوم هستند. بنظرم گلدسته ها نماد فاصله گرفتن از شرایط معمول بودند (مثلا نماد روی آوردن به دین و معنویت) و پسربچه تمایل به رشد و فاصله گرفتن از شرایط معمول را داشت. اتفاقات حول آن هم همان کنش ها و عواقبی بود که در جامعه نسبت به حرکت جدید و متمایز یکنفر می توانست رخ دهد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.