یادداشت - Geli
1403/10/4
3.8
18
سعی میکنم روون و محاوره نظرم رو یادداشت کنم. – شاید ما خوانندهها تنها بخشی از دردهای کافکا رو از نوشتههاش درک کنیم چون فکر میکنم اگه مجبور بوده برای تخلیهی اون رنج به اون عظمت همچین کتابی رو خلق کنه؛ حتما زجر فقط بین کلمات گنجونده شده و گم شده. فرانتس کافکا دیگه زنده نیست، هرمان کافکا هم همینطور. ولی اون درد عمیق همیشه بین خط به خط کتاب باقی میمونه، تا ابد. – فکر میکنم بعد خوندن این کتاب اون جملهی معروفِ "ریشه در کودکیت داره" بیشتر قابل فهم میشه. با این حال در نحوهای که کافکا پدرش رو خطاب میکرد همچنان استوار بودن و محترم شمردن پدرش حفظ شده بود و سعیاش بر این بود که صرفا اتفاقات گذشته رو بازگو کنه، دردهای بچگیش رو بعنوان یه بزرگسال به پدرش یاداوری کنه تا به این واسطه جدی گرفته بشه. – دردناک بود؛ اما خوندنش به هرکسی که قصد داره انسان جدیدی رو بهدنیا بیاره و اون رو تو جامعه رشد بده، توصیه میشه؛ یا به هرکسی که از قبل پدر/مادر شده. درکل خط به خط کتاب رو درک کردم، هرچند وجه اشتراکی بین منِ خواننده و کافکا نبود و این، سلیس بودن و ملموس بودن نوشتههای کافکا رو میرسونه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.