یادداشت شیوا نیک سرشت

        همیشه دلم می‌خواست یک زمانی زندان را تجربه کنم و فارق از همه چی کتاب بخوانم فکر کنم. اما با خواندن این کتاب دریچه‌ای به رویم باز شد اگر هیچ کتابی برایم نیاورند چه؟! اگر در یک سلول انفرادی زندانی بشوم که روزها هیچ کلامی میان من و انسان‌های دیگر رد و بدل نشود؟  باز هم دلم می‌خواهد زندانی باشم؟!
یا با خودم فکر کردم من تا کجا پای آرمان‌هایم می‌مانم و اصلا آرمانی دارم که بخواهم از آن دفاع کنم!
کتاب درمورد یک نویسنده‌ای است که یک روز به طور مشکوکی ربوده می‌شود و به مدت ۶۰ روز در یک سلول انفرادی است و شکنجه می‌شود و مدام از او بازجویی می‌کنند. 
من می‌ترسم که کسی حرف‌های من را باور نکند.
      
2

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.