یادداشت صبا محمدی

زمین سوخته
        این رمان درباره جنگه. روایت مردمی اهل جنوبه که یه روزی مثل همیشه زندگی روزمره‌شون رو می‌گذرونن و با حمله عراق مواجه می‌شن، و انقدر براشون عجیبه که باور نمی‌کنن و به باور نکردن ادامه می‌دن  ولی قضیه جدی می‌شه و حالا دست می‌زنن به انکار که: نه بعد از چند روز تموم می‌شه... و برای من که نزدیک به نیم قرن بعد دارم داستان زندگیشون رو می‌خونم چقدر درد داشت این انکار‌ها و تصور اون‌ها از جنگ چند روزه و چند هفته‌ای و جنگی که هشت سال طول کشید.
 احمد محمود موقع نوشتن کتاب شرایط دردناکی رو تجربه می‌کرده و از سبک نوشتن و محتوا می‌شه کاملا این رو فهمید: خیلی خیلی خیلی غمگین و دردآور! ولی این باعث نمی‌شه ازش گذشت. کاملا ارزش این رو داره که همراهش بشید و باهاش بترسید، گریه کنید، دل بسته بشید و از دست بدید. فکر می‌کنم باید با خوندن داستان گرچه خیلی کم و شاید بی‌ارزش ولی با اندوه این تاریخ شریک شد یا حداقل اندوه شخصی که در موقعیت جنگ به صورت خاصی حضور داشته و روایت کننده است. 

احمد محمود مسلما خیلی هنرمندانه داستان رو نوشته ولی کاش بیشتر به حال و احوال شخصیت اصلی کتاب می‌پرداخت، مخصوصا توی بخشی از داستان که به محیط و مردم بیشتر پرداخته شد و این نبود شخصیت اصلی خیلی برای من حس می‌شد
      
544

36

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.