یادداشت یاسمین فلاحتی
1403/10/9
...وقت بودن داستان دوئل دو مرد است: مردی که با روستا و مردمانش بیگانه است و مردی که در آن روستا نفس کشیده و بزرگ شدهاست؛ مردی که با لباس قانون پا به روستا میگذارد و مردی که بعد از سالها، از زندان به خانهاش باز میگردد، به این امید که زندگی جدیدی را شروع کند. نقطه شروع داستان از همین جا است: درگیری بین "جان محمد" و شاگرد اتوبوس، که در دل طوفان شن آغاز میشود و با دخالت "کاظمی" فروکش میکند. اگر برخلاف من، خوانندهی با دقتی باشید، همینجا بخشی از شخصیت کاظمی برایتان هویدا میشود. سرهنگ کاظمی فرزند قانون است و آمده است که آخرین سالهای خدمتش را در این روستا بگذراند. اما در طول خدمتش با اتفاقات و پدیدههایی مواجه میشود که گاهی مجبور است بر خلاف میل و عقیده باطنیاش و در جهت حفظ مصلحت دست به اقداماتی بزند. با این تفاسیر ممکن است تصور کنید که این کتاب از دسته از رمانهای مردانه است و فضای خشک و خشنی دارد، اما حقیقت عکس این است و با تیزهوشی و دقت نویسنده و ظرافتها و لطایف داستانی که در دل داستان وجود دارد؛ میتوانیم بگوییم با داستانی زنانه طرف هستیم. داستانی که راوی مشکلات عظیمی است که زنان در یک جامعه عقب مانده و به شدت مردسالار با آن طرف هستند...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.