یادداشت

پله  پله تا ملاقات خدا: درباره زندگی، اندیشه و سلوک مولانا جلال الدین رومی
به راستی ا
        به راستی او که بود ؟زمینی بود یا آسمانی!؟سوالی که بعد از اتمام پله پله تا ملاقات خدا از خودم می پرسم.... .مولانا جلال الدین رومی .از بلخ تا قونیه از قطع پیوند با آنچه تعلقات خودیست تا قطع پیوند با خود خط سیریست شگرف 
ملاقات با عطار ،سهروردی،علاقه به اشعار سنایی و هم نشینی با صلاح الدین زرکوب،حسام الدین چلبی و شگرف تر از همه شمس تبریزی ...سفر های مختلف آن هم در عصری که سفر به راحتی و برای همه امکان پذیر نبود شاید او را به این جهان‌بینی  رسانده بود.
اینکه خدا را نه در مکتب و منبر و مدرسه نه در خطابه....بلکه در کوچه و بازار و درمیان مردمان عادی حتی در رقص و سماع و موسیقی می توان یافت جاذبه ای است که من را وارد به تسلیم و خضوع برابر خداوندگار روم  می کند. 
اگر او در عصر ما می زیست شاید در کسوت یک‌ مهماتا گاندی مسلمان منادی یک حیات تازه برای عالم می شد. 
در گذر از گویی، یک روز دو تن را درحال نزاع دید؟یکی به دیگری پرخاش کرد که اگر یکی به من گویی هزار بشنوی  مولانا روی به آن دیگر کرد و گفت :هر چه خواهی به من‌گوی کا اگر هزار هم گویی یکی هم نشنوی. شاید راز آرامش همین باشد.... .
      
1

16

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.