یادداشت حمیده کاظمی

        حدود یک سال خواندنش طول کشید. طلسم را شکستم و آخرهای کتاب را در لحظه‌های انتظار توی مطب دکتر، خواندم؛ که خوابم نبرد. 
سفرنامه‌ای مضارع نویس و جذاب بود، اما هسته‌ای اصلی برای شکل دهی قصه و کشاندنم تا آخر کتاب را نداشت.  یعنی مثلا پرسشی یا مسئله‌ای که دستم را بگیرد و بخواهد تا انتها بکشاند؛ مجبورم کند کتاب را یک نفس هورت بکشم. 
من سبک نوشتن حسام را دوست داشتم و به جز چند جایی اندک از کتاب، بقیه‌اش برایم جالب بود. 
از درد و رنج جانبازان شیمیایی واقعا متاثر شدم و خودخوری می‌کنم که باید کاری برایشان بکنم.  از همین تریبون اول تشکر می‌کنم که سینه‌شان را سپر کردند برای ما تا راست راست توی مملکت راه برویم و غر بزنیم و دوم می‌خواهم قول بدهم که تا جایی که بتوانم صدای مظلومیتشان را برسانم و کمتر غر بزنم.
این کتاب تنفر من را از استکبار جهانی و آمریکا بیشتر کرد.
یاد گرفتم که می‌توان به چند نفر و چند موضوع طوری پرداخت که خواننده گیج نشود. ممنونم از نویسنده برای کلمه‌های جاری شده‌اش.
قلم‌تان مانا جناب حسام.

      
26

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.