یادداشت عاطفه سادات قریشی

بگذار اسبت بتازد
        حر بن یزید فرمان فرماندهی سپاه هزارنفره را دریافت می‌کند  از همین نامه ی فرماندهی است که گره در ماجرا میفتد و حرّ با شکی بزرگ روبرو می‌شود.
باقی ماجرا کشاکش حرّ است برای حل کردن این تعارض درونی در خود. با وجود رقبا و دشمنانی که حرّ دارد کار برای او آسان نخواهد بود.

کتاب با عبارات زیبا و کنایه های لطیف داستان را به پیش می برد و درگیری انسانی که میان خیر و شر گرفتار شده را به خوبی نشان می دهد.
      
1

13

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.